اگه لویی به یه مدرسه دیگه میرفت ... اگه هری اتاقشو با نایل عوض میکرد ... اگه یوفوربیا سال پیش فارق التحصیل میشد ... اگه کریس عاقلانه تر تصمیم میگرفت ... اگه زین حرف های لیام به تریستین رو نمیشنید ... اگه مکس قوانین مدرسه رو رعایت کرده بود ... اگه نایل کمی کمتر به پاولا اعتماد کرده بود... اگه ترستین دنبال جسد برادرش تو جنگل نمیگشت ... شاید الان همه چیز همون که باید باشه میبود. شاید الان در حال چرت زدن سر کلاس فلسفه بودن یا در حال خرید برای جشن فارغ التحصیلی به بهترین مرکز خرید رفته بودن یا کنار دوس پسراشون روی تخت خوابیده بودن. ولی الان اونا اینجان. جایی که هیچ کس نمیتونه نجاتشون بده. جایی که تنها سوالشون اینه ایا ما فردا رو میبینیم؟