هردومون نفس نفس می زدیم به صورتش نگاه کردم قطرات بارون به صورتش برخورد می کرد اخ من چیکار کردم با زندگی این پسر ،صورتم از درد جمع شد وقتی زخم روی سینشو دیدم با درد سرم رو بر می گردونم اشک از چشمام جاری می شه زین:دیانا! عذاب وجدان نمی زاره بهش نگاه کنم با دستام دهنمو می گیرم هق هقم رو خفه می کنم زین:بهم نگاه کن دستام از سرما شروع به لرزیدن کرد، قطرات بارون و اشک هام باهم یکی شدن زین:بهت گفتم بهم نگاه کن با تامل سرم رو بهش برگردوندم با درد به چشمای شکلاتیش نگاه کردم به جزئیات تک تک اجزا صورتش نگاه می کنم زین:فرار کن +تو چی؟ زین:من فقط سرعتت رو کم می کنم +نـــه نـَه نــه مزخرف نگو با دستای سردش صورتمو قاب می کنه ،لبام از بغض می لرزید پیشونیشو به سرم می چسبونه زین :نلرز لعنتی، فقط برو، زنده بمون +بدون تو حتی نمی تونم زیربارون قدم بزنم ،بدون تو نمی تونم با هیچ اهنگی برقصم ،همه جای این شهر لعنتی با تو خاطره دارم ،بدون تو حتی نمی تونم نفس بکشم بعد می گی بدون تو برم؟،تروخدا التماست می کنم بیا بریم ،حتی اگر بمیریم پس بیا دوتایی بمیریم من بدون تو نمی تونم ،تو منو از تاریک دراوردی،تو نباشی همچی برام سیاه می شه زین:به خاطر من زنده بمون ،اینجا اخرشه لبای سردشو به لبای لرزونم چسبوند ،یعنی این اخریشه ؟ زین:برو زینAll Rights Reserved
1 part