Story cover for صديقات العمر  by MalakHashim3
صديقات العمر
  • WpView
    Reads 20
  • WpVote
    Votes 4
  • WpPart
    Parts 2
  • WpView
    Reads 20
  • WpVote
    Votes 4
  • WpPart
    Parts 2
Ongoing, First published Sep 07, 2018
القصة تحكي عن صديقات
All Rights Reserved
Sign up to add صديقات العمر to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Runaway by haniehislamy
5 parts Ongoing
[ فراری ] Cuple : KookV Genre : Omegavers , Smut , Dark Romance , Mpreg , Harsh , 🔞 جونگکوک بعداز اینکه متوجه گرایش‌ِ عجیبِ منشی‌ نوجوونش میشه ، باهاش یه رابطه‌ی قراردادیِ یک ساله رو شروع میکنه.... چی میشه اگه تهیونگ بخاطر یه سهل‌انگاری ، برخلاف قوانین رابطه ی قراردادیش با جونگکوک ، باردار بشه و حالا قرار بود چه بلایی سرش بیاد ؟؟ اون دونفر گرچه که بدن‌های برهنه‌ی همو خوب بلد بودند اما...... هیچی از زندگیِ هم نمیدونستند.... ! این رابطه میتونست بعد از آشکار شدن رازهاشون ادامه پیدا کنه؟ تهیونگ چیکار میکرد ؟ میموند تا اون آلفا هر بلایی که میخواد به سرش بیاره ؟ _ بازی بدی رو شروع کردی تهیونگ.... اگه ازم دور بشی میکشمت...تو همیشه باید جلوی پام باشی لعنتی ! ********* + تو فقط بهم لبخند زدی...‌ و من کل زندگیمو دو دستی بهت تقدیم کردم ...‌ انگار توی تمام زندگی تاریکم منتظر یه لبخند از یه نفر بودم تا جلوش زانو بزنم و به عنوان خدای خودم بپرستمش..... اما من همیشه فراری بودم.... از آدمها ... از احساسات... از آینده.... من فرار میکنم ازت اگه توی قفس نگهم نداری ! چون ‏اون قسمتی از من که سعی میکرد آدمها رو نگه داره کاملا از بین رفته.... من فرار کردم از خودم... از تو... از حقیقت... _ حدس بزن قراره باهات چیکار کنم توله‌ی فراری !؟؟ ********* برای آشنایی با روند داستان به پارت
You may also like
Slide 1 of 10
🍼Hate2🍼 cover
«عشق ممنوع من»  cover
𝓣𝓱𝓮  APRIL cover
Adomania (Vkook) cover
Pandora′s box | kookv cover
Mr kim/vkook cover
Under the skin  cover
𝗗𝗔𝗚𝗚𝗘𝗥 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞  cover
Runaway cover
🌈Echo Code cover

🍼Hate2🍼

22 parts Ongoing

(فصل دوم نفرت) درحال آپ✍🏻 تهگوگ با مارمولک توی دستش دوان دوان سمت پدراش رفت: هیی کوکی ته ته ببین چی پیدا کردم ..: اهه الهه ماهه بچه گفتم با اسم صدامون نکن ..: تهگوگ خیلی زود اون موجود کثیف و چندشو بنداز دور ..: خیلیم خوجمله شما بی ادبین عمو هانول همش میگه همه حیونا خوجملن عین تو ته ته کوک ریز خندید و باعث بیشتر حرص خوردن همسرش شد. ..: مین تهگوگ ببرش بیرون تا به عمو جیمین نگفتم دیگه تهسان رو پیشت نیاره تهگوگ با بغض به جونگکوک نگاه کرد: راست میگه کوکی؟