Story cover for Running In The Ocean[L.S]?? by romimstyles
Running In The Ocean[L.S]??
  • WpView
    Reads 4,452
  • WpVote
    Votes 474
  • WpPart
    Parts 13
  • WpHistory
    Time 1h 8m
  • WpView
    Reads 4,452
  • WpVote
    Votes 474
  • WpPart
    Parts 13
  • WpHistory
    Time 1h 8m
Ongoing, First published Sep 10, 2018
حرفش با يه صداى اروم و شاد-و همچنين كيوت، اعترافى تو ناخوداگاهش-قطع شد.سرشو برگردوند و با قفل شدن چشاش تو اولين چيزى كه ديد، تقريبا نفسش بند اومد.
روشن بود و درخشان. ابى اى كه توى پاك ترين اقيانوس ها ميديدى. انقدر پاك و معصوم كه انگار ميخواستى توش بدوى، توى اقيانوس بدوى...
پسر متقابلا بهش خيره شد. موهاى فندقى اى داشت كه با اينكه هرى هرگز لمسشون نكرده بود، ولى نرم به نظر ميرسيدن.
يك، دو، سه...هفت ثانيه به همون حالت موندن تا اينكه پسر دستشو پشت گردنش كشيد و يه جورايى صداشو صاف كرد:
+اوپس...
به خودش اومد و به جاى احمقانه زل زدن جواب داد:
-سلام...؟
All Rights Reserved
Sign up to add Running In The Ocean[L.S]?? to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Gancio | Vkook by Mamacita_01
7 parts Ongoing Mature
خلاصه: تا به حال شده که راجع به چیزی مرموز و احتمالا خطرناک کنجکاو شده باشین!؟ شاید اون لحظه خودتون رو با گفتن "اتفاق بدی نمیوفته، فقط میخوام ته و توی ماجرارو در بیارم و بعدش فراموشش میکنم" قانع کرده باشین؛ که خب... جونگکوک هم همین کار رو کرد. ولی هیچ‌چیز طبق انتظارش پیش نرفت. جونگکوک فقط یک قهرمان مسابقات رالی بود که تصمیم ناگهانی و کنجکاوی بیش از حدش اون رو وارد هزارتوی عجیبی کرد... طوری که حالا سرعت اتومبیلش نه تنها برای برنده شدن در مسابقات، بلکه برای فرار از دنیای تاریکی که ناخواسته واردش شده بود، باید بهش کمک میکرد. -------- -دزدیده و تهدید شدم که حتما باید راننده‌ی باند بشم و بهم ۲۴ ساعت وقت دادن برای فکر کردن! افسر هایاشی ظرف غذاش رو تحویل گرفت و بدون نگاه کردن به راننده‌ی رالی لب زد: -قبول کن. جونگکوک تکخند متعجبی زد. -تو افسری یا جاسوس جی چانگ ووک؟! میناتو درحالی که با لبخند به گونه‌های برجسته‌ی افسر جانگ حین غذا خوردن خیره شده بود، زمزمه کرد: -به هر حال مطمئنم با چیزی تهدیدت کردن که راه دیگه‌ای برات نذاشتن. قبول کن؛ هم اجبار اون‌هارو، هم پیشنهاد من برای مامور مخفی شدن رو. ┊Genre:Criminal, Angst, Romance, Sport, Smut ┊Couple: Vkook, Sope ┊Writer: Shinrai
《 Carcinoma 》l·s by HolyFetuslarry
15 parts Complete
' أخبَرَني مرّةً بأنّهُ يُريد أن يحيا، لا أن يعيش وهو يحلِم بالحياة كانت كُلّ رغبتِه بأن يَعيش كالأشخاص الطبيعيّون، لا أن يدع الخوف يُسيطر عليه رغِب بالإستلقاء على العِشب أسفل أشِعّة الشمس، رغِب بإرتداء الملابِس القصيرةِ و الإستمتاع بيومه الحياةِ ليست دوماً عادِله، لم يكُن سِوى طِفلاً في بداية عُمره، لم يُجرِّب الحياة بِما فيها حين يأخذ الموت مِنك من عِشت لأجله، لن تستطيع سِوى أن تعتاد على الألم لا يوجَد هُناك حلّاً يموج في الأُفُق يا بهجة فؤادي غير أن ألحَقَ بِك، سنكون معاً في حياةً أُخرى و ستكون بخير، ستُحقِّق مُرادك و سأكون معك لِلأبد كما وعدتُك، سنظلُّ نركِض بين أسراب الفراش المُستطير و نمرُّ مابين المروجِ الخُضِر، في سَكرِ الشعور نشدو، ونظِلُّ ننثُر للفضاءِ الرَّحب، و النَّهرِ الكبير مافي فؤادينا مِن أحلام ' - ° لاري؛ لوي + هاري ° لوي هو المُسيطر في العِلاقةِ ° المعلومات حقيقيّةً وليست مُزيّفه ° جميع الحقوق محفوظةً لي؛ الفِكره غير مُقتبسه أو مسروقه. - إستمتِعوا.
𝙮𝙤𝙪𝙧 𝙢𝙖𝙟𝙚𝙨𝙩𝙮 [KookV] by Jasminjhs
22 parts Complete Mature
-من خیلی بهتر از سربازهای شما می‌تونم شمشیر به دست بگیرم. -برای همین دفعه آخری که یواشکی از قصر بیرون رفته بودی کنار یه مشت دزد پیدات کردم؟ -به زور که اونجا نبودم! -متوجه‌ای که این حرفت بدتره؟! -من که نمی‌دونستم اون‌ها دزدن. -فقط برو بیرون تهیونگ... آه خواجه چئو بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم تنها هدفش تو زندگی اینه که من رو شکنجه بده. - - ازدواج‌های جونگکوک، پادشاهِ سرزمین جوسئون، تا الان همگی به خاطر حفظ موقعیت و راضی نگه‌داشتن وزرا بوده. اما اوضاع زمانی پیچیده میشه که ازدواج به اجبار امگای سرکش خانواده‌ی کیم، تهیونگ، با جونگکوک هنوز واقعی نشده. البته چطوری قراره واقعی بشه وقتی تنها کاری که تهیونگ انجام میده اینه که اعصاب پادشاه بیچاره رو به بازی بگیره و پیرش کنه؟ با این وجود، تهیونگ تنها کسیه که توی حرمسرا میتونه قانون شکنی کنه و از مجازات‌هاش فرار کنه. • Author: Abby • Couple: KookV • Genre: Historical, Omegaverse, Romance, Comedy, Smut, Mpreg
Shadow* by Edy9yy
9 parts Complete Mature
من همیشه سایه بودم. وقتی در بالکن سیگار می‌کشید و دودش را با باد قسمت می‌کرد، وقتی روی کاناپهٔ فرسودهٔ پشت‌بامش کتاب می‌خواند و لب‌هایش آرام تکان می‌خورد، وقتی نصفه‌شب‌ها، زیر نور آباژور، دستش را روی شقیقه‌اش می‌گذاشت و با چشم‌های خسته به صفحه‌های پرونده‌ها خیره می‌ماند. من آن‌جا بودم... همیشه یک قدم عقب‌تر، پنهان در تاریکی، در گوشه‌ای که نورش به من نمی‌رسید. او هیچ‌وقت مرا ندید - یا شاید دید و ترجیح داد نبیند. من صدای خنده‌اش را از پشت دیوارها حفظ کرده‌ام. نحوه گفتن اسمم را، وقتی با بی‌حوصلگی صدا می‌زد. حتی بوی ادکلنش را وقتی از پله‌ها بالا می‌رفت... می‌گویند عشق باید روشن باشد، باید فریاد شود - اما عشق من تاریک است، بی‌صدا، نفس‌گیر، و ممنوع. من همیشه سایه بودم... و او، تنها نوری بود که من را زنده نگه می‌داشت. --------------- عشق یا یه وسواس؟ عشق یا یه بازی تاریک؟ عشق یا دروغ های او؟ ____________ داستان بیشتر روی مثلث عشقی هست دلا و دایان رابطه تاکسیکی دارن که دایان هربلایی سر دلا میاره ولی درنهایت با یه بوسه از دلش درمیاره. دلا رو میزنه و مجبور به کارهایی میکنتش که نمیخواد در اوایل همه چی خوب پیش میره ولی کم کم کنترل های شدید و رفتار های واقعی دایان رو میشه Smut, dark romance, bl, درحال آپ*
You may also like
Slide 1 of 9
" Devil's Advocate " محامي شيطان ✔︎ cover
Gancio | Vkook cover
《 Carcinoma 》l·s cover
𝙮𝙤𝙪𝙧 𝙢𝙖𝙟𝙚𝙨𝙩𝙮 [KookV] cover
𝐒𝐀𝐕𝐈𝐎𝐑 - 𝐓𝐊 . cover
Shadow* cover
The End Of The World cover
FOG2 {ziam} -COMPLETED- cover
𝔻𝕚𝕒𝕞𝕒𝕟𝕥𝕤 /ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ/ cover

" Devil's Advocate " محامي شيطان ✔︎

64 parts Complete Mature

محامي فاسد لا يمانع في التلاعب بالقانون لتحقيق مصالحه الشخصية، وزعيم مافيا قاتل متسلسل تنبع جريمته من رغبة في الانتقام البارد. عندما يُكلف "تايهيونغ" بالدفاع عن المغني " جونكوك"، يجد نفسه غارقًا في قضية معقدة، حيث الأدلة قوية، لكن "جونكوك" يمتلك طرقًا لجعلها ضبابية. بينما يسعى "تاي" لحماية موكله من التهم، يبدأ في التورط أكثر في عالم الجريمة الذي لا يرحم، دون أن يدرك مدى الخطر الذي يهدده. كل خطوة يخطوها تقربه من حقيقتها المظلمة، ويكتشف أنه أصبح جزءًا من لعبة قاتلة لا يمكنه الهروب ----- رواية ( man+ man ) رواية ( tea kook ) Top🔝 : Jeon Jungkook & كتبت باللغة العربية الفصيحة