Believe In Miracle [Ziam]✔️
  • Reads 16,108
  • Votes 2,324
  • Parts 56
  • Reads 16,108
  • Votes 2,324
  • Parts 56
Complete, First published Oct 12, 2018
Mature
روز های تلخ و شیرین بودن با تو در سال های دور جامانده.
همان روز هایی که در انتظار دیدنت ساعت ها چشم به دری میدوختم، روز هایی که حتی از وجود منی با خبر نبودی 
اما برایت صادقانه عشق میریختم..
تمام آن روز ها و روز های بعدش با تو و یادت قشنگ بود.
و همه چیز از دور زیبا و دست نیافتنی بود. 
تا روزی که نزدیک شدی ...


تمام آن تصورات پوچم گم شد و جایش را حقیقت های تلخ گرفت.

تو زیبا بودی اما فقط از دور.




-هیچکدوم از درگیریای ذهنیش به دیگری نگفت.
با اینکه با گفتنش میتونست خیلی از گره ها باز بشه اما هرکدوم دلیلی برای ا‌دامه سکوتش داشت، شایدم بین گفتن و نگفتن گیر کرده بودن و به اجبار سکوت رو انتخاب کردن.
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add Believe In Miracle [Ziam]✔️ to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
TENSION🍷(vkook) by seta8603
34 parts Ongoing
تَنِش . ( از اسم فیک مشخصه ، کسانی که اعصابشو ندارن نخونن ⭕️) کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد . اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار .... ******* "میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن" دست زیر گلوم گذاشت "تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش" مسخ شدم " یعنی چی ؟!" گلومو کمی فشار داد " یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه" خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم اتاقو ترک کرد . *** روند اپ : نامنظم ⭕️ فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه. Happy end Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst Couple: vkook ،....secret ♡ Setayesh* این اولین تجربه فیک نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره‌ ولی ممنون که انتخوابش کردی
Big Betting || JJP by JJTweet
26 parts Complete Mature
[Completed✅] جه بوم یک زندگی تک نفره فوق العاده داره. تو شهر پر جمعیت سئول از تنها بودن لذت میبره! از تنها غذا خوردن، از تنها تلوزیون دیدن، از تنها کار کردن، از تنها خوابیدن. اما این زندگی تک نفره فوق العاده با صدای تق تق در به کلی از بین رفت. "بفرمایید؟" پسر چمدوناش روی زمین گذاشت و جه بوم رو محکم بغل کرد: "جه بوم هیونگ!!! خیلی وقته همو ندیدیم. منم! پارک جینیونگ. برادر ناتنی دخترعمه مامان بزرگت. وقتی ده سالت بود از دور دیدمت" جه بوم با سردرگمی پشت سرش رو خاروند. اون تا به امروز از وجود این پسر خبر نداشت: "خب؟" "من هفته‌ی پیش توی دانشگاه سئول پذیرش شدم. اما دیر رسیدم و ظرفیت خوابگاه تکمیله. به غیر تو هم کسی رو تو سئول نمیشناسم" پسر چشماش رو درشت کرد و کمی لبش رو پایین داد: "میشه اینجا بمونم؟" جه بوم ناخودآگاه جواب داد: "نمیدونم. شاید. فکر کنم؟" و این جمله تازه شروع بدبختی‌هاش بود، زندگی کنه؟!... 📌روز های آپ: چهارشنبه ها ‍ Couple: JJP Genre: Comedy , Romance, Fluff, Smut Author: #Ars, #Berry
You may also like
Slide 1 of 10
To the sweetness of your eyes 💛 | به شیرنی چشمانت 🍯 cover
stalker|kookmin cover
Dream About You || JJP cover
seven⁷ cover
TENSION🍷(vkook) cover
Big Betting || JJP cover
ᴏɴ ᴛʜᴇ 93ʀᴅ ᴅᴀʏ cover
•Mianju• cover
Satisfaction(Minibook) cover
𝐎𝐍𝐄 𝐒𝐓𝐄𝐏 𝐭𝐨 𝐭𝐡𝐞 𝐞𝐧𝐝 cover

To the sweetness of your eyes 💛 | به شیرنی چشمانت 🍯

73 parts Complete

اولین بارے ڪہ دیدمت هرگز فڪرش را نمیڪردم تو همان ڪسے هستے ڪہ قرار است بعدها، بارها برایش بمیرم... محسن راننده ای که دل به جاده زده برای درآوردن پولی جهت رفع مشکلاتش و احمد پسری در تلاش برای فشار از دست خانواده اش و رسیدن به آنچه حق مسلم خودش میدونه... به نظرتون این دو نفر میتونن همسفرای خوبی برای هم باشن؟