جونگین دستش را بین موهایش فرو برد. -من... من... آب دهانش را به سختی فرو داد. -واقعا متاسفم. گریه جنی بند آمد. بلند شد و ایستاد. -منظورت چیه ؟ جونگین دوباره قدمی به عقب برداشت. -من واقعا نمیخواستم این اتفاق بیوفته.All Rights Reserved