عشق تو برای من یه سوال بود. یهو یه روز از یه جا پیدات شد و من رو عشق خودت صدا کردی. راه میرفتی و جار میزدی که من عشق توام با اینکه قبلا اصلا همدیگر رو ندیده بودیم. و تو نمیتونستی صدای اعتراض من رو بشنوی. نه اینکه مشکلی نداشته باشم، نه! حقیقت این بود که من نمیتونستم حرف بزنم. شرارت رو توی چشمات میدیدم. تو اون چشمای مشکیت همیشه یه برق شیطنت بود و من خیلی زود فهمیدم که این شرارتی بود که ناخواسته همه رو درگیرش کردی. « شرارتی برای صدای تو » Best rank #1 bangtan #1 namjin #1 yoonkook #1 fiction #1 vhopeAll Rights Reserved