12 parts Complete خلاصه :
کیونگسو به کافی شاپی که محل ق رارشون بود رسیده بود و وارد شد.
باید باهاش روبرو میشد ... این پنج سال کافی بود.
وارد که شد بکهیون متوجهش شد و صداش زد: "کیونگسو بیا اینجا"
چانیول به سرعت از جاش بلند شد و بهش خیره شد. باورش نمیشد که خودش بود. خواب بود یا واقعیت؟ چجوری باور میکرد؟ بعداز این مدت... چرا برگشته؟