[Harry Styles and SPN Fanfiction] "تو کی هستی؟" مرد به دستاش خیره شده بود،کمی چرخید به دختر نگاه کرد و حلقه اویزان از لبش را به ردیف پایینی دندان هایش سایید...مرد حرفی نزد و فقط به دختر نگاه کرد،بدون پلک زدن،نقطه سیاه روی لبش مدام این سو و ان سو میرفت. "شنیدی چی..." حلقه لب مرد شروع به حرکت کرد و سپس پیچ و تاب خورد سپس از لبش جدا و به کرمی سیاه و بلند تبدیل شد که همچون تکه ایی لجن از دهان مرد بیرون امد. مرد چشمانش را بست و خمیازه کشید سرش به عقب چرخید و در همین حین زبانش به صد ها کرم سیاه تبدیل شد که روی زمین کوچه تاریک ریخت. "مسیح..." وقتی چشمانش را دوباره باز کرد،چیزی وجود نداشت تنها دو حفره خالی و سیاه که برق میزد مایعی تیره از گونه هایش سرازیر شد،انگار جمجمه اش با روغنی غلیظ و زنده پر شده بود. لب هایش به سمت بالا حرکت کرد و شکل نیشخند به خودش گرفت. "من کیم؟" زمزمه وار گفت و بعد ارواره رنگ پریده اش طوری شل شد که انگار از لولا در امده است. دختر ناگهان به خودش امد و فریاد زد. اما قبل از ان صدای زمزمه خش دار مرد در سرش پیچید. "گناه"