+«می شنوی؟ صدای کهکشان ها توی گوش های من و تو می پیچه.» حرکت لب هایش نامحسوس بود ولی صدایش داخل مغز چانیول نفوذ می کرد. مثل خیلی چیزهای دیگر، صدای پسر هم از جایی ورای حضور او به گوش می رسید. -«اگه منظورت از صدای کهکشان، صدای سحرآمیز توئه، فک می کنم بهتر هر چیز دیگه ای میشنومش.» ✨وانشات: CryingInTheClub# ✨کاپل: چانبک ✨ژانر: میستری، انگست، درام ✨نویسنده: ElenaSalvatore#