افسونگر
  • Reads 249,569
  • Votes 21,000
  • Parts 127
  • Reads 249,569
  • Votes 21,000
  • Parts 127
Complete, First published Feb 10, 2019
Mature
بسی گفتند: دل از عشق برگیر که نیرنگ است و افسون است و جادوست!
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم،که این زهر است
اما نوشداروست...
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add افسونگر to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
THE SECRET HUSBAND  by Helen___Aw
76 parts Complete
[Completed] کیم تهیونگ و جئون جونگکوک ازدواج کردن... اما اونا دو ساله که همدیگرو ندیدن...اونا فقط یکبار تو کل زندگیشون همو دیدن و اونم روز عروسیشون بوده ولی به همدیگه با دقت نگاه نکردن جونگکوک اسم شوهرش رو می‌دونه...چون این اسمیه که همه جا به عنوان سرپرست قانونیش ثبت شده ولی تهیونگ، اون حتی اسم همسرشم نمیدونه... تهیونگ کانادا زندگی میکنه و هر ماه مبلغ زیادی رو به یه حساب خاص منتقل می کنه ... جونگکوک دانش آموزی توی سئوله...همه توی کالج، حتی معلم ها هم ازش می ترسن...اون چیزی نمیگه و فقط با مشت حرف می زنه و برای همه قلدری میکنه... هیچکسی توی کالجش راجب خانوادش چیزی نمیدونه، اونا فقط دیدن که پسر سوار ماشین های اسپرت گرون قیمت میشه و لباس های گرون میپوشه. اون یه اکیپ دوست داره که به همون اندازه لوس و بدجنسن اما از خانوادش چیزی نمیدونن‌. جونگکوک میخواد طلاق بگیره. هرکاری می‌کنه تا طلاق بگیره...اون از ازدواج متنفره...اون مثل یه پرنده آزاده... ولی... چی میشه اگه کالج یه مهمونی برگزار کنه... یه جونگ کوکِ مست بدون اینکه بدونه با شوهرش میخوابه...؟؟؟؟؟؟ چرا تهیونگ به سئول برگشت...؟؟؟؟؟ واکنش اونا در مورد شناخت همدیگه چیه...؟؟؟؟؟ Genre: romance, angst, fluff,smut, melodrama, mafia Couple: Vkook Translator:Helen___Aw Writer: bora95purple 🥇 Romance 🥇 Taehyung 🥇 Vkook 🥇Fanfiction 🥇boyxb
Atonement / تاوان by Dreamer_A7
35 parts Complete
نام رمان : تاوان / Atonement (کامل شده ) کاپل : تهکوک ژانر : عاشقانه/ درام /کلاسیک ( ۱۹۴۵ - ۱۹۵۵ میلادی ) امگاورس / امپرگ ( اسمات ) یکی لابه لای تیره ترین روز ها ، چشم انداز قلب و ذهنش آینده ای روشنه ... یکی لابه لای آسوده ترین روز ها ، قلب و ذهنش غرق در ناچاری گذشتشه ... گذشته و آینده ای که در نقطه ای ناچارا به هم می رسن ، و اون نقطه سر آغاز حکایت تازه ایست داستان یک امگا و آلفا در روز های بعد از جنگ جهانی دوم جونگکوک امگایی با اراده ای ستودنی ، امگایی که یاد گرفته برای عبور از سنگ های برنده و تیره ی مسیر زندگیش چطور کفش های آهنین به پا کنه .... و کیم تهیونگ ، آلفایی خوش شانس که زندگی هر اونچه که یک مخلوق برای خوشبختی نیاز داره بهش بخشیده ، اما اگه ازش بخوان زندگی رو تو یک کلمه توصیف کنه ؛ پاسخ اون خواهد بود ؛ « خشم » حقیقتی که زیگموند فروید گفت ؛ « افسردگی از جنس غم نیست افسردگی از جنس خشمه » و به راستی بدترین خشم ها ، خشم نسبت به خود هست ! این داستان از هر اونچه که فکرشو بکنی متفاوت تر خواهد بود ! کافیه چند پارت همراهم باشی دوست عزیزم 🌻
Eunoia  by StarGirliiii
44 parts Ongoing
-تو حق نداری به جای من تصمیم بگیری!بس نیست؟ من خودم یه آدمم و قدرت تصمیم یری دارم!هر روز فقط به امید زنده موندن می گذره!هر لحظه دلم می برزه که اینبار که میره بازم می بینمش یا نه! اگر بلایی سرش بیاد!اگر بر نگرده چی! کافیه ! من دیگه نمی تونم! ژولیت فریاد زد اما جواب دلخواهش رو نشنید : -ژولیت،ما راه بازگشتی نداریم...فقط می تونیم تا آخرش بریم... متاسفم که بهت آسیب می زنم -مگه تو خدایی؟! تمومش کن! لطفا! من دلم می خواد باهات یه زندگی آروم رو تجربه کنم عین همه کاپل های عادی! -ژولیت تو از اول می دونستی که با من بودن آرامش رو ازت میگیره، تو انتخاب کردی! -الان من مقصرم ؟! روز اولی که پاتو گذاشتی توی زندگیم و قلبمو مال خودت کردی! من مقصرم؟! -ژولیت. من. بهت. آسیب. می زنم. تو باید بری ...متاسفم ژولیت با دست های مشت شده و بغض به گلو به احمقی که از ته دل دوستش داشت نگاه کرد. دلش می خواست یک دلیل برای تنفر ازش پیدا کنه... فقط یک دلیل لعنتی! کاش بهش خیانت می کرد ! کاش بهش دروغ می گفت ! کاش یک کاری می کرد که ژولیت ازش متنفر باشه! این احمق همین الان هم برای این که ژویت آسیب نبینه داشت خودشو توی تنهایی غرق می کرد! -فکر کنم این پایان ماست نیکولاس پیشونی ژولیت رو بوسید و ازش جدا شد و پشتش رو بهش کرد و به بینهایت پیوست... #1 in roman #6 in novel #1 in action romance
Hilda by AtlasSattari
18 parts Ongoing
خلاصه : همه چيز از يک سفر شروع ميشود؛ سفر به درون خطرات ، به جايی به نام جبهه های جنگ جهانی دوم .هر دو عاشق و معشوق یعنی هیلدا و آلی یوش در جبهه های شرقی اروپا هستند،اما از حضور یکدیگر باخبر نیستند . چه می شود اگر هردو ان ها خائن شوند؛ به عشق خیانت می کنند یا به میهن ؟ این یک سوال بزرگ است . ژانر :عاشقانه معمايی ،تراژدی ،تاریخی مقدمه: یک چیز میان ما اشتباه است .یک چیز از قلب من گم شده است . شاید زیر خاکستر جنگ ،یا که روی خاک هایی ،که بوی مرگ می دهند . آری ؛اینجا اخر دنیاست اما تو بگو من وتو می توانیم دراین مهلکه مرگ و زندگی ، عشقمان راهم مثل جانمان در امان بداریم ؟ سخنی از نویسنده تمام اشخاص و اتفاقات در این رمان ساخته ذهن نویسنده است و واقعی نیست در صورت هر گونه تطابق یک امر اتفاقی محسوب می شود . البته باید بگویم که تمام حوادث رمان طی سال های ۱۹۴۱تا ۱۹۴۵ است جریان حمله المان نازی را به شوروی در جنگ جهانی دوم ،بین نیروهای متفقین و نیروهای محور روایت می کند. . پ ن : نیروهای متفقین شامل انگلیس و فرانسه و امریکا می شد. نیروهای محور شامل کشورهای المان ،ایتالیا ،ژاپن وغیره می شدند. زمان پارت گذاری. : نامعلوم
You may also like
Slide 1 of 20
THE SECRET HUSBAND  cover
کودتای تو🥂🩸 cover
Strong Hold |Vkook| cover
محفل قرمز مافیا  cover
DARK | Complete cover
Atonement / تاوان cover
سزاوار  cover
X cover
𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽 cover
Unjust Heaven cover
Eunoia  cover
Hilda cover
Queen of my heart👑 cover
*بهار* cover
^رهای من^ cover
different worlds cover
شجاع و زیبا  cover
چند قدم تا تو cover
Last Winter cover
My Sin cover

THE SECRET HUSBAND

76 parts Complete

[Completed] کیم تهیونگ و جئون جونگکوک ازدواج کردن... اما اونا دو ساله که همدیگرو ندیدن...اونا فقط یکبار تو کل زندگیشون همو دیدن و اونم روز عروسیشون بوده ولی به همدیگه با دقت نگاه نکردن جونگکوک اسم شوهرش رو می‌دونه...چون این اسمیه که همه جا به عنوان سرپرست قانونیش ثبت شده ولی تهیونگ، اون حتی اسم همسرشم نمیدونه... تهیونگ کانادا زندگی میکنه و هر ماه مبلغ زیادی رو به یه حساب خاص منتقل می کنه ... جونگکوک دانش آموزی توی سئوله...همه توی کالج، حتی معلم ها هم ازش می ترسن...اون چیزی نمیگه و فقط با مشت حرف می زنه و برای همه قلدری میکنه... هیچکسی توی کالجش راجب خانوادش چیزی نمیدونه، اونا فقط دیدن که پسر سوار ماشین های اسپرت گرون قیمت میشه و لباس های گرون میپوشه. اون یه اکیپ دوست داره که به همون اندازه لوس و بدجنسن اما از خانوادش چیزی نمیدونن‌. جونگکوک میخواد طلاق بگیره. هرکاری می‌کنه تا طلاق بگیره...اون از ازدواج متنفره...اون مثل یه پرنده آزاده... ولی... چی میشه اگه کالج یه مهمونی برگزار کنه... یه جونگ کوکِ مست بدون اینکه بدونه با شوهرش میخوابه...؟؟؟؟؟؟ چرا تهیونگ به سئول برگشت...؟؟؟؟؟ واکنش اونا در مورد شناخت همدیگه چیه...؟؟؟؟؟ Genre: romance, angst, fluff,smut, melodrama, mafia Couple: Vkook Translator:Helen___Aw Writer: bora95purple 🥇 Romance 🥇 Taehyung 🥇 Vkook 🥇Fanfiction 🥇boyxb