Death In Rebirth[2]
  • Reads 5,815
  • Votes 139
  • Parts 1
  • Reads 5,815
  • Votes 139
  • Parts 1
Complete, First published Apr 05, 2019
Mature
《کامل‌شده》*در حال ادیت*
ساعت ۵ به سمت خونه حرکت کن!
ساعت ۶ دیگه هیچ کس بیرون نیست!
وقتی خورشید غروب کرد توی تونل باش!
وقتی آسمون به رنگ قرمز درومد درها قفل میشن.

وقتی غروب میشه شهر، به یه جای متروکه تبدیل میشه و فقط از شهر یه سری باریکه راه معلومه که به داخل تونل ها منتهی میشه.
موجودات شب توی سایه درختها منتظر نشستن و ماه خودشون رو صدا میکنن و از مردم چیزی نمیدونن و گرنه مردم کشته میشن!

از طلوع تا غروب خورشید، زندگی میکنن و وقتی کم کم خورشید جاشو به ماه میده موجوداتی که حکم رانیش میکنن هم با ماه طلوع میکنن!

در همین چرخه که برای هزارمین بار تکرار میشه...
اون بالاخره تصمیم خودشو گرفته بود تا همه چیز رو فراموش کنه و یه زندگی نرمال رو شروع کنه!

S 20190427
E 20190926
کاپل:
ویکوک +18 - سُپ
All Rights Reserved
Sign up to add Death In Rebirth[2] to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
𝑰 𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝑾𝒂𝒏𝒏𝒂 𝑭𝒐𝒓𝒈𝒆𝒕 {𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤} by kilinlight
25 parts Complete
↝🥀𝐅𝐢𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧: 𝐈 𝐃𝐨𝐧'𝐭 𝐖𝐚𝐧𝐧𝐚 𝐅𝐨𝐫𝐠𝐞𝐭 ↝🥀𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐃𝐫𝐚𝐦𝐚,𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞,𝐇𝐚𝐧𝐚𝐡𝐚𝐤𝐢 ↝🥀𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 ↝🥀𝐂𝐨𝐧𝐝𝐢𝐭𝐢𝐨𝐧: 𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞 ↝🥀𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫/𝐓𝐫𝐚𝐧𝐬𝐥𝐚𝐭𝐞:𝐅𝐢𝐫𝐞𝐋𝐢𝐠𝐡𝐭 ↝🥀𝐄𝐝𝐢𝐭𝐨𝐫: 𝐊𝐢𝐥𝐢𝐧𝐥𝐢𝐠𝐡𝐭 ↝🥀𝐒𝐮𝐦𝐦𝐚𝐫𝐲: ↜ تهیونگ عضو بزرگترین بوی بند کیپاپ دچار بیماری هاناهاکی شده.... ↜ زمان زیادی براش باقی نمونده.... ↜ دوستانش بهش میگن که جراحی کنه! ↜ ولی ایا اون قبول میکنه؟ ↜ چی در انتظار عشق یک طرفه تهیونگه؟ ↝🥀𝐏𝐚𝐫𝐭 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐅𝐢𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧: ↜ زمان خیلی زود میگذرد. ↜ هنوز اولین دفعه ای که یکدیگر را دیدیم به یاد دارم. ↜ اشک از گوشه چشمانم سرازیر میشود. ↜ خیلی زیبا بود. ↜ دیدن تو... ↜ از خداوند سپاسگذارم که ما را در سر راه هم قرار داد. ↜ که این حسی که تا به حال نداشتم را داشته باشم. ↜ که با هر بار دیدنت قلبم بتپد. ↜ که هرگز نتوانم از این حس سیر شوم. ↜ این خداحافظی است؟ ↜ همانطور که اشک میریزم. ↜ نمیخواهم فراموشت کنم
Ongoing | پـَـرتو by Manelios
12 parts Ongoing
خلاصه‌ی قصه این است: « _ چرا نمی‌فهمی؟! من نمی‌خوام برم زیر سلطه‌ی کسی. من بتا بودم... من بیست و دو سال مثل بتاها زندگی کردم، مستقل، آزاد، بی‌پروا. کی تو بیست و دو سالگی رایحه‌ ترشح میکنه؟ کی جنسیت ثانویه‌ش تو این سن مشخص میشه؟ همه‌ش مزخرفه... مزخرف. از این بوی گند نارنج متنفرم، از اینکه سرم از صدای زوزه‌ی مسخره‌ی گرگ احمق درونم پر شده متنفرم... از جونگکوک... از جونگکوک بیشتر از همه متنفرم، متنفرم... متنفرم!» « ندلــ☀️ـِین یعنی روشنایی. یعنی پرتوهای امیدی که از سمت آسمون، می‌تابن و می‌تابن تا به دنیای تاریکت روشنایی ببخشن. می‌دونی چرا این اسمو روش گذاشته؟ چون اون امید جونگکوکه، تنها موجودی که از تمام دنیا، بیشتر دوستش داره... حتی بیشتر از تو‌.» *** به رنگِ | خاکستری مثل ماسه‌های دریا | " نَدِلِــین" عاشقانه‌ای از کاپل کوکویه که در دنیای امگاورس اتفاق میوفته و با محتوای امپرگ همراهه! پس با توجه به ژانرهاش، نگاه به کلمه ببرید. چنل تلگرامی داستان رو از اینجا بهش برسید: @isthegrayrainless
You may also like
Slide 1 of 10
TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴ cover
Ant Ant cover
The Forbidden Marriage/vkook cover
mojito 𓏲 KV cover
SECRET cover
𝑰 𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝑾𝒂𝒏𝒏𝒂 𝑭𝒐𝒓𝒈𝒆𝒕 {𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤} cover
Beautiful Disaster  cover
Family  cover
Ongoing | پـَـرتو cover
big man| kookv cover

TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴ

30 parts Ongoing

تهیونگ زیبایی شگفت انیزی داشت جوری که بهش لقب آفرودیت و داده بودن الهه ی زیبایی و عشق. این قضیه زمانی شدت گرفت که جیمین و بم بم هم خونه های تهیونگ و همینطور دوستاش از خودش و حیوون تولدش عکسی و توی فضای مجازی منتشر کردن واین عکس انقد وایرال شد که حتی کمپانی های مدلینگ شیفته ی ظاهر تهیونگ شدن و برای داشتن این پسر توی شرکتشون بهش کلی درخواست دادن اما تهیونگی که دنبال کار میگرده حاضر به قبول درخواست ها نمیشه چراکه اون از دیده شدن میترسه حالا از طرفی رئیس شرکتی که جیمین توش کار میکنه به جیمین میگه که میخواد تهیونگ و ببینه و جیمین هم به بهونه ای تهیونگ و میکشه توی شرکت اما این ملاقات خوب پیش میره؟ معلوم نیست، کی میدونه..... ᑕOᑌᑭᒪE:KOOKᐯ GEᑎEᖇ:ᔕᑌᑭEᖇᑎᗩTᑌᖇᗩᒪ ,ᗩᑎGᔕT ,ᔕᗰᑌT ,ᕼᗩᑭᑭYEᑎᗪ... ᔕTᗩᖇT:1401/6/11 Eᑎᗪ:...... ᗯᖇITEᖇ: @YukiS_08