《oneshot 》 بیون بکهیون کارمند ساده ی یک اداره ی چاپ کوچک ، بخاطر تشخیص رئیس بد اخلاقش مبنی بر بی حوصلگی و نا امیدی کارمنداش، پای سخنرانی های انگیزشی مردی جوون می نشینه. بکهیونی که باور داره معجزه وجود نداره و برای رسیدن به هدف هات باید کار کنی. کار و کار و...فقط کار ! ⊱⋅ ──────────── ⋅⊰ شصت و هشت ثانیه یعنی فقط یک دقیقه و هشت ثانیه ! می گویند که تمرکز به مدت شصت و هشت ثانیه هیچ کاری ندارد؟ خوب آیا شما هم همین فکرو میکنید؟ بسیار عالی امتحان کنید. خواهید دید که هنوز هجده ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف می شود. ایده ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتان ظاهر می شود و نجواگر درونی تان به سخن در می آید که جدی نگیر و دست از این بازی ها بردار و به مسائل مهمتر زندگی بپرداز و ... کائنات گوش به فرمان ماست تا هر چه را میخواهیم به او ابلاغ کنیم؛ اما به یک شرط و آن این است که موقع دستور دادن این طرف و آن طرف نپریم، شصت و هشت ثانیه یک جا بایستیم و صریح و شفاف بگوییم چه می خواهیم. آن وقت می بینید که می گوید فرمان بردارم سرورم...! ⊱⋅ ──────────── ⋅⊰ 📑عنوان: Maybe tomorro ( شاید فردا ) 📑وضعیت: وانشات/تمام شده 📑کاپل: چانبک 📑ژانر: زندگی روزمره/ روانشناسی 📑نویسنده: Easter lily