جیمین هیچوقت احساساتش رو با بقیه درمیون نزاشته بود - بجاش بد خط اونهارو روی کاغذ کوچکی مینوشت و توی جعبه کفش بنفشی پنهان میکرد. وقتی میفهمه که دیگه نمیتونه احساساتش رو پنهان کنه، بلاخره جرعت فرستادن اونها به معشوقه اش رو پیدا میکنه. دونه دونه تا وقتی که توجه پسر رو جلب کنه. نوشته شده توسط :: @/jinxnina ترجمه شده توسط :: @/qzll_hnAll Rights Reserved