وقتی که دین وینچستر توی تولد 25 سالگیش چیزی که باید خیلی زود تر بهش گفته میشد، فهمید. و در ادامش اتفاقتی افتاد که دین همش مجبور میشد ارزو کنه و به عقب برگرده تا دوباره اشتباهشو تکرار نکنه... هیچ چیز اونطور که به نظر میاد پیشت نمیره...همه چیز قرار نیست به خوبی و خوشی گل روز و بوسه تموم شه... آدما تغییر میکنن...اما کسی میتونه احساس بینشونو تغییر بده؟ A Destiel AU