6 Delen Lopende Voor volwassenenبه قدری دور از رودخانهی سن و به قدری بالاتر از سطح شهر که بشه ایفل رو درحال چشمک زدن دید، ویلای شیشهای موسیو پارک چانیول قرار داشت. مردم پاریس میگفتن خونهی موسیو شبها نامرئی میشه. میگفتن خود موسیو هم میتونه با سایهها یکی بشه. موسیو پارک مردی با چشمانی همرنگ گردبادِ زمردین بود. تنها. عطرسازی جوان و مدیرعاملی جوانتر. مردی که گویا تجسم سکوت به رنگ سیاه بود. مردی که گویا فقط با عطر، قلب یخیش و نگاه منجمدش کمی شبيه به زندهها میشد. موسیو پردههای خونهاش رو کنار نمیزد. دسته گلها و ماکارونهای سیاه سفارش میداد و از روزی که دستور داد یه پیانوی شیشهای براش بسازن، گاهی سایهای از لبخندش رو میشد بعد از آخرین نوت موسیقی نیمهشب دید.
مردم شهر ندیده بودن اما میگفتن موسیو دیگه تنها نیست. درست از کریسمس سالی که موسیو تصمیم گرفت جایی جز خونهاش برای شب تولدش باشه.
𝅘𝅥𝅱 𝑪𝑶𝑼𝑷𝑳𝑬𓍯𓂃: Chanbaek
𝅘𝅥𝅱 𝑮𝑬𝑵𝑹𝑬𓍯𓂃: Forced Married, Dark, Romance
𝅘𝅥𝅱𓍯𓂃:🔞NC +18
آخرین کتاب از مجموعهی inclination (تمایل، نهاد، شیب، انحراف)