I'm Parked Here.
  • Reads 536
  • Votes 129
  • Parts 7
  • Reads 536
  • Votes 129
  • Parts 7
Complete, First published Jul 17, 2019
این فن فیکشن رو 3 سال پیش نوشتم. بچه و خام و پر از اشتباه و خطائه ولی تصمیم گرفتم تغییرش ندم تا به خودِ گذشته ام بی احترامی نکرده باشم. پس ممنون میشم شما هم با اشتباه هاش کنار بیاید
^^
:ایده ی اولیه و عکس ها و بیشتر اتفاق های داستان از این فیلمه
"Parked (2010)"
All Rights Reserved
Sign up to add I'm Parked Here. to your library and receive updates
or
#354فنفیکشن
Content Guidelines
You may also like
Atonement / تاوان by Dreamer_A7
35 parts Complete
نام رمان : تاوان / Atonement (کامل شده ) کاپل : تهکوک ژانر : عاشقانه/ درام /کلاسیک ( ۱۹۴۵ - ۱۹۵۵ میلادی ) امگاورس / امپرگ ( اسمات ) یکی لابه لای تیره ترین روز ها ، چشم انداز قلب و ذهنش آینده ای روشنه ... یکی لابه لای آسوده ترین روز ها ، قلب و ذهنش غرق در ناچاری گذشتشه ... گذشته و آینده ای که در نقطه ای ناچارا به هم می رسن ، و اون نقطه سر آغاز حکایت تازه ایست داستان یک امگا و آلفا در روز های بعد از جنگ جهانی دوم جونگکوک امگایی با اراده ای ستودنی ، امگایی که یاد گرفته برای عبور از سنگ های برنده و تیره ی مسیر زندگیش چطور کفش های آهنین به پا کنه .... و کیم تهیونگ ، آلفایی خوش شانس که زندگی هر اونچه که یک مخلوق برای خوشبختی نیاز داره بهش بخشیده ، اما اگه ازش بخوان زندگی رو تو یک کلمه توصیف کنه ؛ پاسخ اون خواهد بود ؛ « خشم » حقیقتی که زیگموند فروید گفت ؛ « افسردگی از جنس غم نیست افسردگی از جنس خشمه » و به راستی بدترین خشم ها ، خشم نسبت به خود هست ! این داستان از هر اونچه که فکرشو بکنی متفاوت تر خواهد بود ! کافیه چند پارت همراهم باشی دوست عزیزم 🌻
Come Back God's  by ghoorbeh
44 parts Complete
آن پیر عفریت قدم به قدم داشت نزدیک تر میشد : نه تو و نه هیچکس دیگه ای نمیتونه خدایان رو نابود کنه ! با قهقهه گفت : اونا دارن برمی‌گردن ... دارن میان سراغ تو و زین ... به زودی تاوان بزرگی پس میدین و قربانی هایی که مانعش شدین رو میگیرن ! حرف زن رعشه به تنش انداخت ... ماریان با خنجر خونی اش به او نزدیک می شد و لیام همگام با او عقب عقب می‌رفت تا به دیوار پشت سرش برخورد کرد . صدای گرم و نرم مَرد مو نقره ای به گوشش خورد تا مثل همیشه خدایان خیالی را از او دور کُنَد اما لیام با وحشت فریاد کشید . پادشاه با شوک لب هایش را تکان داد : نمیخواستم بترسونمت ! با احتیاط نزدیک تر رفت و به یاورش گفت : لیام صدامو می شنوی؟! لیام بی هیچ حرفی به چشمان مرد مو نقره ای خیره شد . سفیدی چشمانش را انگار به خون آغشته کرده بودند ... عنبیه و مردمکش می لرزید و حرف های ماریان در ذهنش تکرار می‌شد . بی حواس لب زد : اونا برمیگردن ! زین با اخم و تعجب نزدیک تر شد و پرسید : کیا ؟! لیام همچنان بدون پلک زدن به چشم هایش خیره بود : خدایان ...
❥Black‌LotusNovel  by Yejaydor
45 parts Ongoing
'رمان لوتوس سیاه' Novel's Title: 霸总前夫说我是黑莲花 Genre: Drama, Smut, BL Translator: Yejaydor 246 Chapters + 19 Extras ( Completed ) ترجمه انگلیسی هنوز کامل نیس **خلاصه** ❥❥ ❥❥❥Black Lotus "دیگه طاقت ریاکاریت رو ندارم!" ون نیان نان در این سه سالی که با گو یانشنگ ازدواج کرده بود، این جمله رو بارها شنیده بود. از زمان عروسیشون، لحظه‌ای که گو یانشنگ درست جلوی چشم‌ همه شراب روی سرش خالی کرد، فهمید که نمی‌تونه چیزی بیشتری ازش بخواد. "توافق نامه طلاق رو امضا کن گمشو!" با این حال، تنها چند ماه بعد از طلاقشون، گو یانشنگ، همراه با چندتا بادیگارد، به زور وارد اتاقش شد. "نیان نان، تو فوق‌العاده ایی! بهتره وقت تلف نکنیم و باهام برگردی خونه، باشه؟" "رئیس گو، یادت رفته که ما قبلاً طلاق گرفتیم؟" "در این صورت می‌تونیم دوباره ازدواج کنیم! اما این دفعه، من کسی هستم که دنبالته." گو یانشنگ، تو زندگی خوبی داری و به چیزی که می‌خواستی رسیدی، اما احساسات من رو هم در نظر گرفتی؟ چه اتفاقی براشون می افته؟ می تونن رابطه خودشون از نو شروع کنن؟ یا همه چیز تموم میشه؟ ─────────────
You may also like
Slide 1 of 10
Atonement / تاوان cover
Marvelous Drama Season 1 cover
نت های شبانه  cover
Come Back God's  cover
The eyes  cover
𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽 cover
Salvation (cherik) cover
❥Black‌LotusNovel  cover
The Love You Save [Merthur] cover
The fifth sense cover

Atonement / تاوان

35 parts Complete

نام رمان : تاوان / Atonement (کامل شده ) کاپل : تهکوک ژانر : عاشقانه/ درام /کلاسیک ( ۱۹۴۵ - ۱۹۵۵ میلادی ) امگاورس / امپرگ ( اسمات ) یکی لابه لای تیره ترین روز ها ، چشم انداز قلب و ذهنش آینده ای روشنه ... یکی لابه لای آسوده ترین روز ها ، قلب و ذهنش غرق در ناچاری گذشتشه ... گذشته و آینده ای که در نقطه ای ناچارا به هم می رسن ، و اون نقطه سر آغاز حکایت تازه ایست داستان یک امگا و آلفا در روز های بعد از جنگ جهانی دوم جونگکوک امگایی با اراده ای ستودنی ، امگایی که یاد گرفته برای عبور از سنگ های برنده و تیره ی مسیر زندگیش چطور کفش های آهنین به پا کنه .... و کیم تهیونگ ، آلفایی خوش شانس که زندگی هر اونچه که یک مخلوق برای خوشبختی نیاز داره بهش بخشیده ، اما اگه ازش بخوان زندگی رو تو یک کلمه توصیف کنه ؛ پاسخ اون خواهد بود ؛ « خشم » حقیقتی که زیگموند فروید گفت ؛ « افسردگی از جنس غم نیست افسردگی از جنس خشمه » و به راستی بدترین خشم ها ، خشم نسبت به خود هست ! این داستان از هر اونچه که فکرشو بکنی متفاوت تر خواهد بود ! کافیه چند پارت همراهم باشی دوست عزیزم 🌻