تو خیلی ظریفی لویی دلم میخواد انقدر ببوسمت تا جای لبام رو صورتت بمونه ولی میترسم یه روزی ازم خسته بشی خسته نمیشم هزی تو منو از دنیای نقاشیات بیرون اوردی و واقعیم کردی من بلد نبودم نفس بکشم و اوردیم تو دنیای خودت حالا که عادت به نفس کشیدن کردم منو از خودت دور نکن هزی وقتی دور از توئم انگار تو یه سیاره دیگم که اکسیژنی برای نفس کشیدن نداره