«ریچل» شونزده ساله روزی در حالی از خواب بیدار می شه که خودش رو توی یه زیرزمین داخل یک خانه متروکه می یابد. اون هیچ خاطره و یا حضور ذهنی از اتفاقاتی که براش افتاده نداره و همچنین از اینکه در کجا به سر می بره؛ اطلاعی نداره.
در حالی که ریچل به دنبال پیدا کردن سرنخی برای فهم و درک بهتر موقعیت خودشه با هری دارد آشنا می شه.
این دوتا که خودشون رو توی یک چاله و چاه می بینن با هم متحد میشن و به دنبال راه فراری از این محل مرموز می گردن...
•این داستان قسمتهایی شامل خونریزی، ترسناک و... که ممکنه مناسب روحیاتتون نباشه رو زیاد داره.Todos los derechos reservados