•Gener: Fantasy,Romance,BDSM🔞 •Writer: Silver4064 ~Summary: خون آشامی که مقدر شده است در راستای تعهدات هم نوعان و هم کنیه های خویش رفتار کند برعکس همسانان خود نه خون انسان میخورد و نه علاقه ای بر تسلط پیدا کردن بر روی انسان ها دارد. در این بین معجزه زندگی او پیدایش میشود و او را از حال و هوای تاریک باید ها و نباید های زندگی اش بیرون میکشد. این داستانی است از رشد و کشف احساسات ناشناخته بنیامین اصلانی برای تبدیل شدن به فردی که تصمیم میگیرد عاشق و دلباخته آدمیزادی شود که او را درهم میشکند! 🔞توجه داشته باشید که این یک کتاب در چارچوب روابط BDSM است و ممکن است باب میل هرکسی نباشد پس لطفاً با انتخاب خود کتاب دنبال کنید🔞 تکه ای از کتاب: پسر به او نگاه کرد ولی وقتی که صورت او را خیلی نزدیک دید صورتش برگرداند. «مگه تو نگفتی یکی برات مهمه...؟» در کنار گوش اش زمزمه او را شنید. «مگه این، اینکه تو برده منی انکار میکنه؟» او روی پسر بیشتر خم شد و با چسباندن تنش به پسر مجبورش کرد تا کاملا دراز بکشد. بدنش مماس با او بود. پسر بهش خیره شد و نمیدانست باید از اینکه ارباب اش او را میخواهد خوشحال باشد یا از اینکه این همه تضاد وجود دارد غصه بخورد. پسر فقط... «نه ارباب!» او لبخندی زد و روی لبان پسر را آرام بوسید.