Gone with the sea
  • Reads 74,676
  • Votes 18,889
  • Parts 21
  • Reads 74,676
  • Votes 18,889
  • Parts 21
Complete, First published Aug 18, 2019
بابام یه ماهی فروش بود که بوی گند لباسش اجازه نمیداد شب ها تن برهنه مادرم رو در آغوش بکشه،یا بوسه خوش آمد من رو برای بعد از کار داشته باشه. این شد که یه روز وقتی پدرم احساس کرد به اندازه کافی برای «داشتن » بزرگ شدم دستشو رو شونه هام گذاشت و زمزمه کرد "نقاش شو پسرم، و تن برهنه اون کسی که دوسش داری رو ثبت کن ،ماهی فروش ها حق عاشق شدن ندارند"


اما من دیدمش،یه جایی میون جسد هزاران ماهی.

(چانبک)
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add Gone with the sea to your library and receive updates
or
#23sad
Content Guidelines
You may also like
یتیم خانه  by user20576447
52 parts Ongoing
کامل شده یتیم خانه کاپل : ووسان ، سونگجونگ ، یونگی ، جونگسانگ ژانر: BDSM سونگهوا آهی کشید:یه کار کن نتونم بشینم... میخوام تا چند روز وقتی میشینم درد بکشم. فشار دست هونگ جونگ به موهای سونگهوا بیشتر شد :باشه آقای کیم میدونم چیکار کنم. چرخید که صورتش روبه روی صورت هونگ جونگ قرار گرفت، لباشو روی لبای مرد گذاشت و شروع کرد به بوسیدن، لباش آروم روی لبای هونگ جونگ حرکت می‌کرد و موهاش هنوزم توی مشت هونگ جونگ بود :دوستت دارم. هونگ جونگ به خودش اومد، عقب کشید و از سونگهوا کمی فاصله گرفت، نفس نفس میزد... به شدت عصبانی بود... نه از سونگهوا از خودش... هونگ جونگ از خودش عصبانی بود چون داشت لذت می‌برد از این بوسه، دستش بلند شد و با ضرب توی صورت سونگهوا نشست :حالا نشونت میدم. بار دیگه سونگهوا رو به شکم خوابوند، ترکه رو برداشت و بی وقفه شروع کرد به زدنش... ترکه رو محکم روی باسن سونگهوا میزد و باسن کبود پسر رو زخم می‌کرد. این سونگ با لبخند به سان نگاه می‌کرد :میتونم بپرسم که شما وویونگ رو کجا دیدین آقای چوی. سان هیجان زیادی داشت، قرار بود لیتلی رو داشته باشه که همه جوره استایلش بود :از طریق دوست وکیلم... وکیل خانم کیم میس سونگهوا شی. در اتاق باز شد و گیون سوک در حالی که دست وویونگ رو توی دست داشت داخل اتاق شد، سر سان سریع به سم
☕⊱A Hug In A Cup⊰☕ by SilverBunny6104
51 parts Complete
بیون‌بکهیون یه مربی مهدکودک سر به هواست که چند ماهه روی یه غریبه جذاب که توی مترو میبینتش کراش زده...☁️💖 و یه روز یهو تصمیم میگیره از دور دید زدن دیگه بسه! دنبال کردن اون غریبه پاش رو به کافه Heavenly# میکشه و یه دوره جدید تو زندگیش شروع میشه. اما خب از اونجایی که بکهیون اونقدرام خوش شانس نیست اون غریبه لعنتی "پارک چانیول" یه باریستای جذاب و آسکشواله و بیشتر با قهوه تحریک میشه تا لاس زدنای بکهیون ... راستی چیزی به اسم " #قهوه‌سکشوال" وجود داره؟ ☕️ •••••••••••••••••••••••••••••••• یونگی هیچوقت فکرش رو نمیکرد با قدم گذاشتن به کافه Heavenly به اصرارهای دوستش اونجا قراره با شیرین‌ترین طعمی از قهوه که چشیده بود اشنا بشه. طعم لب های خوشمزه اون گارسون بامزه پارک‌جیمین شایدم لبخند های کیوتی که میزد یا مدلی که دنبالش راه میوفتاد و هیونگ صداش میکرد میتونست هر قهوه ای رو شیرین کنه... حتی وجود خود مین یونگی رو که خیلی سال بود حتی از قهوه هم تلخ‌تر بود! ظاهرا یونگی بالاخره هم طعم مورد علاقه اش رو پیدا کرده بود... هم یه گربه‌فسقلی که بالاخره بخواد با خودش ببره خونه... گربه ی شانسش! ☕کاپل : چانبک.یونمین. تویون ☕ژانر: رمنس.فلاف. زندگی روزمره.کمدی. ددی‌کینک ☕محدودیت سنی : NC 18+ ☕نویسنده : Silver Bunny
You may also like
Slide 1 of 10
1_ 𝑺𝒖𝒑𝒑𝒐𝒓𝒕𝒊𝒗𝒆 cover
یتیم خانه  cover
seven⁷ cover
The Bodyguard (‌کامل شده) cover
Yeonbin Oneshots♡ cover
☕⊱A Hug In A Cup⊰☕ cover
عشق من دختر نیست  cover
Cancer cover
Satisfaction(Minibook) cover
رها شده cover

1_ 𝑺𝒖𝒑𝒑𝒐𝒓𝒕𝒊𝒗𝒆

12 parts Complete

هر کسی یه جاهای از زندگی سر دوراهیایی قرار میگیره که مجبور به انتخاب میشه....انتخابایی که ممکنه جریان زندگی رو به کل تغییر بده.. گاهی این انتخاب ها اونقدر حیاتی و سرنوشت سازن که تقدیر خیلی از ادمای اطرافمونم به این انتخاب ها گره خورده .... انتخابا ممکنه همه چیزو به هم بریزن ممکنه هم راه جدیدی برای زندگی باز کنن.... گاهی هم ما فکر می کنیم که درست ترین یا بد ترین تصمیمو گرفتیم و زمان بهمون ثابت میکنه کارمون چقدر درست بوده. شخصیت های این داستان هم مثل هممون انسانهای کاملی نیستن...گاهی اشتباه میکنن...گاهی هم فکر میکنن اشتباه کردن...تنها میشن... گاهی ضعف نشون میدن و میترسن... ولی یه حسایی هست که در هر شرایطی به آدم روحیه ی جنگیدن میده .... یه حس خوب مثل داشتن یه حامی... ولی من معتقدم هر چند اشتباه، ولی اونا توی موقعیتای حساس پیش روشون بهترین تصمیم ها رو میگیرن...