This Is How It Ends
  • Reads 34,987
  • Votes 5,268
  • Parts 137
  • Reads 34,987
  • Votes 5,268
  • Parts 137
Complete, First published Sep 30, 2019
کس و دین در دنیای رو به ویرانی بعد از برخاستن لوسیفر برای بقای خود و سایر انسان ها تلاش میکنند. 

 داستان پایان ، تاریک و غمگین و در دنیایی بدون ذره ای امید اتفاق می افتد.

داستان کامل شد 💙
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add This Is How It Ends to your library and receive updates
or
#5dean
Content Guidelines
You may also like
Livid Heart🖤🚬 | Vkook by LostJis
46 parts Complete
[Completed] [تمام شده] 𓄸 Name: Livid Heart | قلب کبود 𓄸 Genre: Smut, romance, mafia⛓️🚫 𓄸 Main Couple: Vkook 𓄸 Age category: +21⛔ 𓄸 Writer: Jisog 𓄸 Update: Weekly on Wednesday🚬 _____🖤_____ "رد دات" جایی که عشق و خطر به هم می‌رسن! جئون جونگ‌کوک، یک خلافکار خرده‌پا با زندگی‌ای پر از بدهی و بدبختیه که هیچ چیزی برای از دست دادن نداره. اما یک روز، سرنوشت در قالب یک پیشنهاد عجیب از سوی یک فرد ناشناس و ثروتمند بهش لبخند می‌زنه: اگر بتونه در عرض یک ماه وینسنت، صاحب بی‌رحم و مرموز گی‌کلاب "رد دات" رو عاشق خودش کنه، زندگی جهنمیش تبدیل به بهشتی رویایی میشه. اما چرا از بین این همه آدم، جونگ‌کوک انتخاب شده؟ و آیا وینسنت فقط یک صاحب کلاب ساده است؟ جونگ‌کوک وارد بازی خطرناکی می‌شه که نه تنها قلب، بلکه جونش رو هم به خطر می‌اندازه. آیا می‌تونه عشق وینسنت رو به دست بیاره، یا رازهای تاریک وینسنت و "رد دات" اون رو به نابودی می‌کشونه؟ "_ مطمئنی اولین بارته؟ + آره لعنتی! خواستگارم نیستی که راجع به همچین چیزی بخوام بهت دروغ بگم! _ معمولا یبوست داری؟ + آره. خب که چییی؟ _ یه اکسترنال هموروئید کوچیک اینجاست. + منظورت بواسیره؟ ته... من برای چکاپ ماهانه اینجا نیومدما! _ انقدر غر نزن! خب اگه اینجوری بکنمت دردت می‌‌گیره! "
You may also like
Slide 1 of 10
𝑻𝑹𝑼𝑻𝑯 𝑶𝑹 𝑫𝑨𝑹𝑬 cover
Livid Heart🖤🚬 | Vkook cover
"ᴄʜᴏꜱᴇɴ" kookv cover
 • Beloved Rival • [L.S] cover
𝑫𝒆𝒂𝒕𝒉 𝒐𝒇 𝒍𝒊𝒈𝒉𝒕࿐ cover
Game Or Love?|Larry cover
OUR HELL *~z.m~* cover
Zero point | zarry stylik | cover
Wrong Side Of Love (Ziam Bodyswap) Persian Translation cover
who are you? [L.S] (persian translation) cover

𝑻𝑹𝑼𝑻𝑯 𝑶𝑹 𝑫𝑨𝑹𝑬

10 parts Ongoing

همه چیز با بازی کوچیک احمقانه یه گروه تینیجر اسلیترینی تو شب کریسمس شروع شد، دریکوی جوان با خودش فکر کرد ، مگه بد ترین چیزی که میتونه براش اتفاق بیفته چیه؟ فقط یک بازیه جرعت و حقیقت سادست .. اما بلوندی فقط داشت به خودش دروغ میگفت این یک جرعت حقیقت ساده نبود.. بلکه یک جرعت حقیقت جادویی بود.. و شانس هم از بهترین ویژگی های دریکو نبود..