His Eyes.
  • Reads 7,944
  • Votes 1,738
  • Parts 8
  • Reads 7,944
  • Votes 1,738
  • Parts 8
Complete, First published Oct 01, 2019
- راستی...امروز یه دست فروش دیدم نزدیک داروخونه! گل میفروخت...میخواستم برات نرگس بخرم اما اون فقط نرگس زرد داشت...گفت فردا حتما برام یک بسته نگه میداره!

کاپل : ویکوک
ژانر : رمنس ، انگست ، روزمره
All Rights Reserved
Sign up to add His Eyes. to your library and receive updates
or
#336love
Content Guidelines
You may also like
𝑺𝒊𝒍𝒆𝒏𝒕 𝑪𝒊𝒕𝒚 (𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌) by Light82
22 parts Ongoing
کاپل: ویکوک، یونمین. ژانر: کلاسیک، رمنس، انگست، اسمات. خلاصه: "تهیـونگ هیچوقـت علاقه‌ای به ادامـه دادن راه پـدرش نداشت. برای اون داشتـن آسایـش نسبـی کافـی بود اما همیشـه همه چیز اونجـوری که ما میخوایـم پیش نمیـره. سرنوشـت تهیـونگ از قبل مشخـص شده بود؛ اون باید راه پـدرش رو ادامه میـداد و وارد آکادمـی نظامـی‌ای میشد که خطـرناک‌ترین مکان به شمار میرفت و حیـن پذیرفتـن خطـر بایـد با اون پسـر سـر و کلـه میزد، جونگ‌کوکـی که به دلایل نامعلـومی از تهیونـگ بیـزار بود." برشی از فیک: "اون بی‌رحمه، حتی میتونم به جرئت بگم بی‌رحم‌ ترین آدمیه که تو کل زندگیم دیدم. اما بیشتر از تمام اینها، اون زیبا و دوست داشتنیه! جوری که وقتی میبینمش چیزی جز اون به چشمم نمیاد. انگار کور میشم و حتی این هم برام دوست داشتنیه. اون یه زیبای بی‌رحمه که شاید هر لحظه توی ذهنش برای کشتنم نقشه‌های بیشتری میکشه اما حتی این هم‌ نمیتونه کاری کنه که دوستش نداشته باشم."
Shine in the dark by haniehislamy
37 parts Ongoing
کاپل : yoonmin _ Kookv , Vkook _ ? ژانر : 1 : فول تخیلی ، امگاورس ، سلطنتی ، انمیز تو لاورز ، اسمات 2 : تراژدی ، انگست ، دارک رمنس 3 : سفر در زمان ، رمنس ، هپی اند (همراه با تصویر) از دستش ندید که خاص ترین فیکه ! 🌓 در سرزمین پارادایس ، همه با یکی از نژاد های شش گانه متولد میشدند.... آب... آتش... باد.... خاک.... نور... و تاریکی ! چی میشه اگه پادشاه جونگکوک ، آلفای اصیلی که پرقدرت ترین نژاد یعنی نور رو داره برای به دنیا آوردنِ ناجیِ سرزمین ، دنبال جفت حقیقیش بگرده؟ و چی میشه اگه جفت حقیقیش ، تهیونگ باشه؟ یه آلفای اصیل از نژاد تاریکی.... درست نقطه ی منفورِ مقابلش ! **** _ ازت متنفرم... _ همچنین! و لحظه ی بعد ، لبهاشون روی هم کوبیده شد.‌‌... ****** قلبی که هیچ وقت نمی‌تپید ، حالا ضربان داشت..... دیدنِ اُمگایی که شورِ زندگی از وجودِ درخشانش میبارید ، یخِ قلبِ پادشاه مین ، بیرحم ترین پادشاهِ تاریخ رو شکسته بود ! _بعد از دیدنِ انعکاس ماه توی چشمهات ، قلب مُرده ی من لرزید....حالا دیگه اون قدرتم نیست.... بزرگترین نقطه ضعفمه.... ! لطفاً ازم نترس پرنس.... من هیولا نیستم ! ****** سوال اینجاست‌‌.... ناجیِ پارادایس کی میتونه باشه ؟؟ ****** قسمت اول : درخشش ... اینجا بهشتِ منه ! قسمت دوم : تاریکی... منو از این جهنم نجات بده ! قسمت سوم : .....؟ [توی این فیک همه چیز میدرخش
𝐓𝐋𝐀𝐌𝐃(𝐕𝐊) by Gelazh
52 parts Ongoing
The Life After My Death. [زندگی بعد از مرگ من] جئون جونگ کوک25ساله زندگی قشنگی نداره همه این مشکلاتش هم از وقتی شروع میشه که پدرش به طرز مشکوکی میمیره. بعد از اون جونگکوک ارتباطش رو با دنیای اطرافش قطع میکنه . اما در عین حال سعیش رو میکنه تا با بقیه ارتباط برقرار کنه. از طرفی مادر جونگکوک قمار باز و آدم خوبی نیست و اون رو تو یه قمار به یه پیرمرد پدوفیلی فسیل سادیسم دار میبازه. جونگکوک بعد هفته ها زیر تجاوز و شکنجه های دردناک بودن میمیره. اما.... آیا جونگکوک قصه ی ما میتونه این الفای سرد رو رام و عاشق خودش کنه ؟! قسمتی از فیک: +میدونی چیه...؟بیا یه شرطی رو باهم ببندیم...به نظر نمیاد به من بی میل باشی... من بهت دو هفته زمان میدم... تو این دو هفته هرکاری از دستت برمیاد انجام بده تا من مارکت کنم. پوزخندی ناخوداگاه رو لبهایش شکل گرفت. ادامه داد: +دو هفته جونگکوک!نه بیشتر و نه کمتر! دو هفته زمان داری تا منو عاشق خودت کنی!باهات راه میام...تا ببینم چه کار میکنی! ژانر: انگست-یه ذره کمدی-فانتزی-رمنس-سوپر نچرال-امپرگ-کراس اوِر-روزمره-رازآلود-هپی اند- اسمات کاپل اصلی:ویکوک کاپل فرعی:یونمین-نامجین-جنلیسا-هوسوکم×دختر By Misaki "اتمام یافته"
You may also like
Slide 1 of 10
𝑺𝒊𝒍𝒆𝒏𝒕 𝑪𝒊𝒕𝒚 (𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌) cover
4427 cover
Shine in the dark cover
Monalisa | KOOKV cover
My you  cover
𝐓𝐋𝐀𝐌𝐃(𝐕𝐊) cover
Love, Hate And everything in between  cover
Heartbeat |sevensome| cover
ICE - VKOOK cover
As Blue As the Ocean, As Old As the Song [Vkook] cover

𝑺𝒊𝒍𝒆𝒏𝒕 𝑪𝒊𝒕𝒚 (𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌)

22 parts Ongoing

کاپل: ویکوک، یونمین. ژانر: کلاسیک، رمنس، انگست، اسمات. خلاصه: "تهیـونگ هیچوقـت علاقه‌ای به ادامـه دادن راه پـدرش نداشت. برای اون داشتـن آسایـش نسبـی کافـی بود اما همیشـه همه چیز اونجـوری که ما میخوایـم پیش نمیـره. سرنوشـت تهیـونگ از قبل مشخـص شده بود؛ اون باید راه پـدرش رو ادامه میـداد و وارد آکادمـی نظامـی‌ای میشد که خطـرناک‌ترین مکان به شمار میرفت و حیـن پذیرفتـن خطـر بایـد با اون پسـر سـر و کلـه میزد، جونگ‌کوکـی که به دلایل نامعلـومی از تهیونـگ بیـزار بود." برشی از فیک: "اون بی‌رحمه، حتی میتونم به جرئت بگم بی‌رحم‌ ترین آدمیه که تو کل زندگیم دیدم. اما بیشتر از تمام اینها، اون زیبا و دوست داشتنیه! جوری که وقتی میبینمش چیزی جز اون به چشمم نمیاد. انگار کور میشم و حتی این هم برام دوست داشتنیه. اون یه زیبای بی‌رحمه که شاید هر لحظه توی ذهنش برای کشتنم نقشه‌های بیشتری میکشه اما حتی این هم‌ نمیتونه کاری کنه که دوستش نداشته باشم."