Story cover for Nevermore by Sh_Moon
Nevermore
  • WpView
    Reads 1,744
  • WpVote
    Votes 214
  • WpPart
    Parts 3
  • WpView
    Reads 1,744
  • WpVote
    Votes 214
  • WpPart
    Parts 3
Complete, First published Oct 05, 2019
Mature
در سرزمین نورمور   
 
گونه‌های مختلفی، زندگی می‌کردن 
شکل ظاهریشون درست مثل انسان‌ها بود، در میان انها زندگی می‌کردند ولی تفاوت فاحشی باهم داشتن 
عده‌ی کمی بودند که واقعاً انسان باشند! 🧙🏻‍♂️
. 
. 
.


‏Couple: VKook
‌[Nevermore]   

ژانر: تخیلی، سوپرنچرال، اسمات، درام
کاپل: ویکوک، کمی نامجین
All Rights Reserved
Sign up to add Nevermore to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
 💙 Glass Heart 💙 by Rominaebrahimi1385
5 parts Complete Mature
کاپل ها : ویکوک ، جیکوک و ... ژانر : غمگین ، هپی اند و ... دکتر با صورتی شکست خورده از اتاق عمل بیرون اومد و مشغول در آوردن دستکش هاش شد . سراسیمه و نگران به طرف دکتر رفت و پرسید_ آقای دکتر چیشد دکتر سرش رو بلند کرد و به مرد جوان خیره شد با صدای آروم زمزمه کرد_ متاسفم ما ایشون رو از دست دادیم تهیونگ با این حرف سرگیجه ی بدی بهش دست داد . نگاهشو به اتاق عمل داد . پرستار ها تختی که روش با پارچه ی سفیدی پوشیده شده بود رو خارج میکردن . به طرف تخت دوید و پارچه ی سفید رو با ضرب از صورت عشق زندگیش کنار زد با صدایی نسبتا بلند گفت_کوک قشنگم ... پاشو ... پاشو عشقم ... بلندشو ... مگه قرار نبود بچه دار بشیم ؟ ... قرار بود برا بچمون اتاق بگیریم ... بیبی پاشو قرار بود تورو ببرم شهر رویاهات ... قرار بود یه عمارت بزرگ بخرم توش زندگی کنیم ... پاشو عشقم چرا دراز کشیدی و چشماتو بستی ؟ ... چرا چشمای قشنگتو از من دریغشون میکنی ؟! ... پاشوو ... کوک خواهش میکنم ... التماست میکنم ... پاشو کوک ... قول میدم دنیا رو به پات بریزممم ککووکککککک همونطور که پرستار ها میکشیدنش تا ببرنش اسم کوک رو فریاد میزد_ولم کنین ... بزارید با کوک برم ... بزارید منم برم پیشش من نمیتونم بدونش زندگی کن .... کجا میبرینش وووللللمم کننننییین نهههههههههههههههه روزای آپ : جمعه
Extinct | namjin by artonis02
82 parts Ongoing
با انقراض ناگهانی یه گونه ی جنگجو، گرگینه ها جنگ و به جادوگرا باختن و برای همیشه به جهان انسانا تبعید شدن. اونا زندگی جدیدی رو شروع کردن که توش خون و رده، قدرت واقعی هرکس بود. همه آروم آروم فراموش کردن که چطور یه زمانی با جادوگرا میجنگیدن، و زیر لایه ی نازک صلح نظم شکننده شون و ساختن. البته این تا زمانی بود که کیم سوکجین متولد نشده بود. اون قرار بود یه آلفای خون خالص باشه. وارث خاندان بزرگ و باستانی کیم. ولی هیچ چیز طبق نقشه پیش نرفت. حالا اون همون هیولایی بود که از وسط کوه یخ زنده درش اورده بودن و قرار بود صلح و زیر پاش خرد کنه. خب دوستان این فیک در ظاهر باید نامجین باشه ولی به معنای واقعی کلمه راجب هر سه زوجه (زوج اصلی چی هست اصلا) در کلام ساده شما سه تا داستان مرتبط باهم و میخونین که همه یک ماجرا رو پیش میبرن به اطلاعات دقت کنین چون بدون دلیل نیومدن (بعد نگین نگفتی😁) ماجرا ممکنه تا پارت هیجده یکم لایت باشه چون ارتباطات تازه داره شکل میگیره ولی بعدش سرعت فیک به شدت بالا می‌ره قبل اسمات ها هشدار میدم که اگه نمیخواین نخونین 🔞 Couples: +Namjin +Yoonmin +Vkook/ Kookv
You may also like
Slide 1 of 10
 💙 Glass Heart 💙 cover
Deadly human weapon
 cover
𝑩𝒓𝒐𝒌𝒆𝒏 𝒎𝒂𝒕𝒆 ✘ⱽᵏᵒᵒᵏ cover
 silent eyes/KOOKV/VKOOK cover
𝙲𝙻𝙸𝙲𝙷𝙴⚣︎ cover
Extinct | namjin cover
Belated Bond (Kookv) cover
BLACK ROSE |Taekook| cover
Our soul  cover
𝖪𝗂𝗌𝗌 𝖳𝗁𝖾 𝖯𝗌𝗒𝖼𝗁𝗈 𖦹 𝖪𝖵 cover

💙 Glass Heart 💙

5 parts Complete Mature

کاپل ها : ویکوک ، جیکوک و ... ژانر : غمگین ، هپی اند و ... دکتر با صورتی شکست خورده از اتاق عمل بیرون اومد و مشغول در آوردن دستکش هاش شد . سراسیمه و نگران به طرف دکتر رفت و پرسید_ آقای دکتر چیشد دکتر سرش رو بلند کرد و به مرد جوان خیره شد با صدای آروم زمزمه کرد_ متاسفم ما ایشون رو از دست دادیم تهیونگ با این حرف سرگیجه ی بدی بهش دست داد . نگاهشو به اتاق عمل داد . پرستار ها تختی که روش با پارچه ی سفیدی پوشیده شده بود رو خارج میکردن . به طرف تخت دوید و پارچه ی سفید رو با ضرب از صورت عشق زندگیش کنار زد با صدایی نسبتا بلند گفت_کوک قشنگم ... پاشو ... پاشو عشقم ... بلندشو ... مگه قرار نبود بچه دار بشیم ؟ ... قرار بود برا بچمون اتاق بگیریم ... بیبی پاشو قرار بود تورو ببرم شهر رویاهات ... قرار بود یه عمارت بزرگ بخرم توش زندگی کنیم ... پاشو عشقم چرا دراز کشیدی و چشماتو بستی ؟ ... چرا چشمای قشنگتو از من دریغشون میکنی ؟! ... پاشوو ... کوک خواهش میکنم ... التماست میکنم ... پاشو کوک ... قول میدم دنیا رو به پات بریزممم ککووکککککک همونطور که پرستار ها میکشیدنش تا ببرنش اسم کوک رو فریاد میزد_ولم کنین ... بزارید با کوک برم ... بزارید منم برم پیشش من نمیتونم بدونش زندگی کن .... کجا میبرینش وووللللمم کننننییین نهههههههههههههههه روزای آپ : جمعه