Car Lover [Z.M]~[completed]
  • Reads 324,336
  • Votes 41,877
  • Parts 54
  • Reads 324,336
  • Votes 41,877
  • Parts 54
Complete, First published Oct 07, 2019
معشوقه های اون پسر ماشین ها بودن اما از کجا میدونست میل به دست آوردن اون ال وی ان تک ساخت قراره به کجاها بکشونش؟

#1 - fanfiction
#1 - ziammayne
All Rights Reserved
Sign up to add Car Lover [Z.M]~[completed] to your library and receive updates
or
#4zayn
Content Guidelines
You may also like
I've waited so long... by smaxxx25
67 parts Complete
زیباترین آدم هایی که تا کنون شناخته ام، آنهایی بودند که شکست خورده بودند، رنج میکشیدند، دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند این افراد، یک حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت، ملایمت و توجه عمیق و عاشقانه میکرد زیبایی این افراد، اتفاقی و بی سبب نبود ---------------------------------------------- پام رو با اضطراب بالا پایین میکردم و سر انگشت شصتم رو هی گاز میگرفتم و به هرجایی نگاه میکردم جز شخصی که رو به روم نشسته .من خیلی احمقم که میخوام با کسی که نمیشناسم همخونه بشم ولی به قیافه اش نمیاد که مواد فروش باشه یا قاتل زنجیره ای . یه نگاه سریع بهش میندازم .قیافه خیلی مرتب و اتو کشیده ای داره . موهاش یه کم تو پیشونیش ریخته و یه کم هم رقته سمت راست. یه پورخند هم رو لباشه .چشام رو چرخوندم و دیدم که پیشخدمت سفارشمون رو اورد . اب پرتقال من رو گذاشت جلوم و قهوه لویی رو هم بهش داد و رفت لویی- خب از خودت بگو فاک . دوباره شروع شد
You may also like
Slide 1 of 10
I've waited so long... cover
Gray World(L.S) cover
 Song Of Achilles  cover
Your love is drug *ZIAM (completed) cover
ฯMaRsHmaLLow wiTh CoFFee cover
MOVEMENT cover
Scenario (ATEEZ) cover
𝗉𝖺𝗌𝗌𝗂𝗈𝗇 cover
FOG1 {ziam} -COMPLETED- cover
Game Or Love?|Larry cover

I've waited so long...

67 parts Complete

زیباترین آدم هایی که تا کنون شناخته ام، آنهایی بودند که شکست خورده بودند، رنج میکشیدند، دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند این افراد، یک حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت، ملایمت و توجه عمیق و عاشقانه میکرد زیبایی این افراد، اتفاقی و بی سبب نبود ---------------------------------------------- پام رو با اضطراب بالا پایین میکردم و سر انگشت شصتم رو هی گاز میگرفتم و به هرجایی نگاه میکردم جز شخصی که رو به روم نشسته .من خیلی احمقم که میخوام با کسی که نمیشناسم همخونه بشم ولی به قیافه اش نمیاد که مواد فروش باشه یا قاتل زنجیره ای . یه نگاه سریع بهش میندازم .قیافه خیلی مرتب و اتو کشیده ای داره . موهاش یه کم تو پیشونیش ریخته و یه کم هم رقته سمت راست. یه پورخند هم رو لباشه .چشام رو چرخوندم و دیدم که پیشخدمت سفارشمون رو اورد . اب پرتقال من رو گذاشت جلوم و قهوه لویی رو هم بهش داد و رفت لویی- خب از خودت بگو فاک . دوباره شروع شد