با صدای جیغی که از داخل حمام به گوشش خورد، شیر توت فرنگیش روگوشه ای پرت کرد و بسمت حمام دوید و هوسوک برهنه رو توی اتاق دید که روی تخت ایستاده و به حمام اشاره میکنه. "م... م... ما...ر..."زبونش همراهیش نمیکرد، ترسیده بود، این رو رنگ صورتش که مثل گچ شده بود، فریاد میزد. تهيونگ نگاهش رو از بدن برهنه اش گرفت و به حمام و مار زرد رنگی که توی وان حمام می خزید، خیره شد. #vhope #fluff