Kiss & Cry |Zarry|
  • Reads 12,024
  • Votes 1,719
  • Parts 15
  • Reads 12,024
  • Votes 1,719
  • Parts 15
Complete, First published Nov 08, 2019
ساعت دقیقا ۲۳:۴۰ رو نشون میداد. درحالی که روی تخت نامرتبش نشسته‌بود با مدادی که توی دستش داشت روی برگه‌ی روبه‌روش با خط ریز و مورچه‌وارانه نوشت «مقدمه». انگشتاشو سه بار متوالی به گوشه برگه کوبید و عصبی یه گوشه پرتش کرد. نفسشو تلخ بیرون داد و با صدایی لرزون‌تر از دستاش چیزی رو که «اون» بهش گفته بود تکرار کرد:«مزخرفه! بدترین خیانتی که میتونی در حق یه کتاب چندصد صفحه‌ای بکنی، اینه که بخوای توی ده بیست تا کلمه واسش خلاصه بنویسی!» لبخندی زد که زهرمار کرد شیرینی خاطره‌ی صداشو توی ذهنش... بی مقدمه بالای صفحه اسم داستانو نوشت: kiss and cry.
All Rights Reserved
Sign up to add Kiss & Cry |Zarry| to your library and receive updates
or
#7cry
Content Guidelines
You may also like
vice versa [zarry] by ela_stylik
21 parts Ongoing
❌بوک در حال ادیته. لطفا فعلا از خوندنش امتناع کنید تا وقتی که این پیام رو بردارم... ممنون❌ از بین میلیارد ها پایان متفاوت، ما چیزی رو انتخاب کردیم که باعث از بین رفتنمون شد. پایان برای ما میتونست شیرین باشه، میتونست شاد باشه، میتونست پر از لحظات ناب و دوست داشتنی باشه..... ولی... یه تغییر کوچیک و لحظه ای، میتونه باعث بوجود اومدن یه پایان کاملا متفاوت بشه... و پایان برای ما... همون پایانی شد که احتمالش فقط یک در میلیارد بود... و تموم پایان های دیگه بی معنی شدن... شاید اگه من شیطان نبودم.... شاید اگه تو فرشته نبودی... شاید اگه اون کتاب وجود نداشت.... و هزار شاید دیگه... همه چیز میتونست متفاوت باشه... ولی نشد... و شروعش... از کجا شروع شد؟ ما درباره ی پایان حرف زدیم، ولی شروع جایی بود که اشتباه کرده بودیم. شروع ما اشتباه بود. حسی که بوجود اومد و عوضمون کرد، از پایه غلط بود... شاید من باید یک شیطان میموندم... و تو یک فرشته.... شاید نباید با سرنوشت میجنگیدیم... شاید باید رد میشدیم ازش. از حسی که باعث شروع پایانمون شد... ولی از بین تموم شاید ها، اگر ها و اما ها، من پشیمون نیستم... داشتن این پایان، برای ما تلخ بود. ولی راه رسیدن بهش، شیرین شد وقتی تو همراهیم کردی. وقتی برای اولین بار چیزی رو تجربه کردم که هیچوقت نمیتونستم حتی تصور
Livid Heart🖤🚬 | Vkook by LostJis
46 parts Complete
[Completed] [تمام شده] 𓄸 Name: Livid Heart | قلب کبود 𓄸 Genre: Smut, romance, mafia⛓️🚫 𓄸 Main Couple: Vkook 𓄸 Age category: +21⛔ 𓄸 Writer: Jisog 𓄸 Update: Weekly on Wednesday🚬 _____🖤_____ "رد دات" جایی که عشق و خطر به هم می‌رسن! جئون جونگ‌کوک، یک خلافکار خرده‌پا با زندگی‌ای پر از بدهی و بدبختیه که هیچ چیزی برای از دست دادن نداره. اما یک روز، سرنوشت در قالب یک پیشنهاد عجیب از سوی یک فرد ناشناس و ثروتمند بهش لبخند می‌زنه: اگر بتونه در عرض یک ماه وینسنت، صاحب بی‌رحم و مرموز گی‌کلاب "رد دات" رو عاشق خودش کنه، زندگی جهنمیش تبدیل به بهشتی رویایی میشه. اما چرا از بین این همه آدم، جونگ‌کوک انتخاب شده؟ و آیا وینسنت فقط یک صاحب کلاب ساده است؟ جونگ‌کوک وارد بازی خطرناکی می‌شه که نه تنها قلب، بلکه جونش رو هم به خطر می‌اندازه. آیا می‌تونه عشق وینسنت رو به دست بیاره، یا رازهای تاریک وینسنت و "رد دات" اون رو به نابودی می‌کشونه؟ "_ مطمئنی اولین بارته؟ + آره لعنتی! خواستگارم نیستی که راجع به همچین چیزی بخوام بهت دروغ بگم! _ معمولا یبوست داری؟ + آره. خب که چییی؟ _ یه اکسترنال هموروئید کوچیک اینجاست. + منظورت بواسیره؟ ته... من برای چکاپ ماهانه اینجا نیومدما! _ انقدر غر نزن! خب اگه اینجوری بکنمت دردت می‌‌گیره! "
You may also like
Slide 1 of 10
Darkness Prevailed [zarry] cover
"ᴄʜᴏꜱᴇɴ" kookv cover
vice versa [zarry] cover
All of my heart is yours cover
𝑾𝒊𝒍𝒅 𝑸𝒖𝒆𝒆𝒏 || 𝑲𝑽 cover
My you  cover
Amor cover
My pink boy [ Yoonmin ] cover
«𝐍𝐎𝐕𝐄𝐋𝐈𝐒𝐓|ناولیست✔» cover
Livid Heart🖤🚬 | Vkook cover

Darkness Prevailed [zarry]

16 parts Complete

Zarry stylik au چشماشو از پسر گرفت و خیره به آسمون با خودش زمزمه کرد: اون دیگه برنمیگرده ... صورتش خیس بود... دیگه حتی خودشم نمیدونست که این خیسی به خاطر قطره های بارونه یا اشک...ماشین بهش نزدیک شد...به خاطر بارون کنترل از دست راننده خارج شد... طرف دیگه ی خیابون... پسرک داشت اروم اروم ازش دور میشد... چشماش تار بود و چند بار به سختی جلوی زمین خوردنشو گرفت...ماشینی به سرعت از کنارش رد شد...انگار میخواست از یه چیزی فرار کنه...درست مثل خودش که داشت فرار میکرد...از سرنوشت...از عشق... چند لحظه بعد بارون بند اومد...پشت سرشو نگاه کرد...روی زمین سایه ای از یه پسر بود...زیر اون همه خون...از بین اون همه فاصله...صورتشو تشخیص داد...یه اسم با ناباوری توی ذهنش تکرار میشد... هری......... [ completed ] Book 1