Gamble {Z.M}.{L.S}
  • Reads 18,154
  • Votes 2,449
  • Parts 18
  • Reads 18,154
  • Votes 2,449
  • Parts 18
Ongoing, First published Nov 13, 2019
زین کُلت مشکی رنگ رو روی شقیقه ی لیام گذاشت.بغض و گریه امونش رو بریده بود.
لیام هم متقابلاً با دستای لرزون سر کلت رو روی قلب زین نگه داشت و با چشای اشکی گفت
لیام_بیبی من نمیتونم اینکارو بکنم...چطور میتونم...نفسم رو...بکشم
آخر جملشو نالید اما زین لبخند مهربونی بهش زد و گفت
زین_تو باید اینکارو بکنی...من میخوام...حتی تا جهنم هم با تو باشم
لیام خودشو جلو کشید و لب های نمکی زین که به خاطر اشک هاش طعم شوری گرفته بود،رو بین لب های خشک خودش اسیر کرد.بوسه ی نرمشون،کم کم خشن و پر از حس نیاز شد،حس دلتنگی تو وجود جفتشون موج می زد.
زین آروم از لیام جدا شد و چشمای تب دار و خمارش رو به آرومی باز کرد،لیام کمی جلو خم شد و صورت خیس زین رو غرق بوسه کرد
زین_یک...
لیام_بیا بیخیال شیم عشق
زین_دو...
لیام_من نمیتونم زین
زین_خداحافظ عشق من...مرد دست نیافتنی من...ماشه رو با شماره سه فشار بده
زین با چشمای بسته سه رو گفت و ماشه رو کشید...اما لیام دقیقه آخر کُلت و به یه سمت دیگه پرتاب کرد
گفته بود توانشو نداره،اما زین گوش نمیکرد
زین_نــــــــــــــــــــــــــه
All Rights Reserved
Sign up to add Gamble {Z.M}.{L.S} to your library and receive updates
or
#2sadness
Content Guidelines
You may also like
Coshay / نامیرا by rominaromina396
90 parts Ongoing
فصل 1 احساس تنهایی خیلی خوبه ولی نه وقتی ۱۶ سال طول بکشه بلاخره یه جایی کم میاری ، کنجکاوی قلقلکت میده و دلو میزنی ب دریا و ...فرار میکنی ... ولی همیشه قرار نیست نتیجه ی یک اشتباه بد باشه شاید بشه شروع ی زندگی دوست‌داشتنی و پر ماجرا و شاید عجیب .... بخشی از داستان : پس من چی ؟ پسر کوچیک تر ب صورت مثل برف شوگا نگاه کرد هول شد .." .آلفا ! شوگا بیحرف همون دست جیمین رو سمت لباش برد و خورد . انگشتای عسلی جیمینم همراهش وارد دهنش شد و موج الکتریسیته ای وارد بدن امگا کرد. جیمین مسخ شده به چشمایی ک اگه اشتباه نمی‌کرد برق شیطنت از توش پیدا بود خیره شد.... کوک مثل بچه ها اعتراض کرد " هئونگگگگگ اون مال من بود ‌..من هنوز گشنمه ..!!! تهیونگ ک سیر شده بود به دیوار پشت سرش تکیه دادو دستی ب شکمش کشید ... " آخيش... چه خوب که من سیر شدم ! " کوک با غیض نیم خیز شد " میام میزنمتا ... تهیونگ با تخسی نگاهش کرد " جرئت داری بیا... فصل اول تمام شده😍🖖🏻 . . . فصل دوم در همین صفحه گذاشته میشه 😈🙈 داستان یه خانوادست ....اما ...آیا یه خانواده عادی ؟ ... . . . +میتونی تصور کنی از پدرت دو سال کوچیک تر باشی ؟! _ مطمئنی پدرته ؟! + اره ..... _ پس دیوونه شدی .. + نمیدونم ....شاید ... . . . زندگی مخفیانه یه خانواده ....و داستان های بینشون ... . . . هیجانی کمدی معمایی کاپل :
You may also like
Slide 1 of 10
/پایان یافته/KOOKV"MY DOCTOR"🍷🔞 cover
Who are you? cover
جهان خونین مافیا cover
Coshay / نامیرا cover
𝑻𝒉𝒆 𝑾𝒆𝒂𝒑𝒐𝒏(𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌) cover
Collapse | VKOOK cover
𝙢𝙮 𝙘𝙤𝙢𝙢𝙖𝙣𝙙𝙚𝙧 •𝙫𝙠𝙤𝙤𝙠• cover
𝒇𝒊𝒓𝒔𝒕 𝒎𝒆𝒆𝒕𝒊𝒏𝒈 cover
monster alpha cover
Alpha ✓[Vkook]  cover

/پایان یافته/KOOKV"MY DOCTOR"🍷🔞

74 parts Ongoing

«پایان یافته» _ولی هیچ‌ دکتری به بهونه ی شیاف مریضشو انگشت نمیکنه..! ته داد کشید و مردمکای گربه ایش لرزید.. کوک درحالی که خندید به میز تکیه داد +انگشتت کردم؟اره قبول دارم..سخت نگیر لیتل دال _________________ جئون جونگکوک،یکی از دوستای پدر تهیونگ .. یه دکتره شناخته شده...اون همه چیز داره..ثروت..مقام..احترام.. تهیونگ پسر شهردار..که زیادی لجبازه..ولی در عوض لجبازی فیوریت دکترمونه.. ______ همه چیز با سرماخوردگی ساده شروع شد..فقط سرماخوردگی!! ژانر:اسمات،ددی کینگ کاپل:kookv !