
' ازت ممنونم که کنارمی پارک جین یونگ.' جه بوم یدفعه ای گفت. ' منظورت چیه هیونگ؟! ' جین یونگ متعجب جواب داد. ' تو منو کامل میکنی. ' جه بوم گفت چون حقیقت رو خوب میدونست، توی این مدت قلب جه بوم بخاطر اتفاقات مختلف هر لحظه سردتر شده بود و حتی خودش هم متوجهش نبود اما این جین یونگ بود که سریع به داد قلب بیچاره اش رسیده بود و اونو داخل اجاق گاز عشقش گرم کرده بود . ' کامل میکنم؟! مثل چی؟ ' جه بوم واقعا نمیدونست باید خودشون رو به چی تشبیه کنه، اما یکم بعد فهمید و اینبار ذهنش جواب رو گفته بود، اونم داشت عاشق جین یونگ میشد؟! : 'خوب، من یه توت فرنگیِ آبکی و بد مزه بودم که تو اومدی و بهم شکر و کلی چیز خوشمزه ی دیگه اضافه کردی و حالا ما کنار هم دیگه یه لیوان اسموتی خوشمزه ایم. 'All Rights Reserved