•¬کاپل: چانبک | سهبک
•¬ژانر: انگست | درام
•¬خلاصه:
از گریه متنفر بود و وقتی گریه میکرد از خودش بدش میومد ؛ دلش میخواست نباشه تو این دنیا و نه هیچ دنیای دیگه ای!
انقدر شرایط و سرنوشت بهش سخت گرفته بود و خستش کرده بود دیگه از گریه کردن میترسید..خسته بود..دلش خنده میخواست...
تظاهری میخندید و لبخند میزد...
با همه شرایطی که براش پیش میومد میجنگید تا فقط یکبار از ته دل بخنده..فقط یکبار~ ]
➖➖➖➖➖➖➖
[ " براش پول و زحمت هیچ اهمیتی نداره رفتارش خیلی سرد و خشنه ، سوار ارابه غرور و کبر شده و طوری پایینو نگاه میکنه که انگار کسی که پیاده داره نگاهش میکنه براش وجود نداره ، فکر نکنم هیچوقت احساسی به کسی داشته باشه عشق بورزه عاشق باشه... قلبش سنگینه چون از جنس سنگه شاید هم غم های زیادی سنگینش کرده .هرگز تو چشمای طرف مقابلش بیشتر از ۳ ثانیه نگاه نمیکنه . انگار ترس داره یا ..."
با حرکت لبهای چانیول به خودش اومد و ذهنشو از افکارش مختلف و جمله بندی های خسته و گیج کننده خالی کرد ]
➖➖➖➖➖➖
متاسفم که یه روزی عاشقت بودم!...پشیمونم...برات مهم نیست اینم، میدونم! اما از چشمم افتادی...اینو یادت باشه روزی که اومدی برای بخشش منم مثل خودت بی رحم میشم!
*میخندم اونروزی که با گریه برگردی*
═ ∘♡༉∘ ═
#Jasper🐶
امپراطور جئون جونگکوک به لونا خودش کیم تهیونگ علاقه ای نداره لونا که دیگه نمیتونه این شرایط رو تحمل کنه تصمیم میگیره بدنش برای همیشه ترک کنه چی میشه اگر همزادش در دنیا دیگه کیم تهیونگ رییس قوی و قدرتمند کمپانی VBLوقتی از خواب پامیشه قیافه خودش رو تو آینه ببینه ولی تو بدن ظریف و زیبا لونا باشه ...
قسمتی از داستان :
نیشخند عجیبی زد و دمگوشم زمزمه وار گفت
+اگر میخوای اجازه بدم بری باید قبل رفتن کاری که میخوام انجام بدی لونای من
_چی میخوای زودتر بگو که زودتر بتونم از این مکان عجیب غریب برم و دیگه تورو نبینم
آروم گوشه لبم بوسید و درحالی که به طرف دیگه صورتم میرفت لب زد
+باید بچمو به دنیا بیاری
•𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: *𝑲𝒐𝒐𝒌𝒗*𝒂𝒏𝒅...
•𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:*𝑹𝒐𝒚𝒂𝒍*𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆*𝒇𝒂𝒏𝒕𝒂𝒔𝒚*𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔*𝑺𝒎𝒖𝒕*𝒎𝒑𝒆𝒓𝒈