Ray
  • Leituras 3,303
  • Votos 624
  • Capítulos 10
  • Leituras 3,303
  • Votos 624
  • Capítulos 10
Em andamento, Primeira publicação em mar 30, 2020
بی توجه به اطراف تو خیابونا قدم میزد و عکاسی میکرد...
دیدن رودخانه هان اونم تو یه شب سرد زمستونی عالی بود مخصوصا برای عکاس با استعدا کره جئون جانگ کوک...‌

*************************************

سعی میکرد هرچه سریعتر قدم برداره تا به خونه برسه....اما یهو به یکی برخورد کرد..

+اخخ....مگه..نمی...

با دیدن شخص رو به روش حرفش نصفه موند..

+ا...افسر...کیم؟

#vkook
#boy×boy

ژانر=اسمات/رمنس/انگست
روزای اپ=چهارشنبه ها
Todos os Direitos Reservados
Inscreva-se para adicionar Ray à sua biblioteca e receber atualizações
or
#425btsfanfic
Diretrizes de Conteúdo
Talvez você também goste
THE SECRET HUSBAND , de Helen___Aw
76 capítulos Concluído
[Completed] کیم تهیونگ و جئون جونگکوک ازدواج کردن... اما اونا دو ساله که همدیگرو ندیدن...اونا فقط یکبار تو کل زندگیشون همو دیدن و اونم روز عروسیشون بوده ولی به همدیگه با دقت نگاه نکردن جونگکوک اسم شوهرش رو می‌دونه...چون این اسمیه که همه جا به عنوان سرپرست قانونیش ثبت شده ولی تهیونگ، اون حتی اسم همسرشم نمیدونه... تهیونگ کانادا زندگی میکنه و هر ماه مبلغ زیادی رو به یه حساب خاص منتقل می کنه ... جونگکوک دانش آموزی توی سئوله...همه توی کالج، حتی معلم ها هم ازش می ترسن...اون چیزی نمیگه و فقط با مشت حرف می زنه و برای همه قلدری میکنه... هیچکسی توی کالجش راجب خانوادش چیزی نمیدونه، اونا فقط دیدن که پسر سوار ماشین های اسپرت گرون قیمت میشه و لباس های گرون میپوشه. اون یه اکیپ دوست داره که به همون اندازه لوس و بدجنسن اما از خانوادش چیزی نمیدونن‌. جونگکوک میخواد طلاق بگیره. هرکاری می‌کنه تا طلاق بگیره...اون از ازدواج متنفره...اون مثل یه پرنده آزاده... ولی... چی میشه اگه کالج یه مهمونی برگزار کنه... یه جونگ کوکِ مست بدون اینکه بدونه با شوهرش میخوابه...؟؟؟؟؟؟ چرا تهیونگ به سئول برگشت...؟؟؟؟؟ واکنش اونا در مورد شناخت همدیگه چیه...؟؟؟؟؟ Genre: romance, angst, fluff,smut, melodrama, mafia Couple: Vkook Translator:Helen___Aw Writer: bora95purple 🥇 Romance 🥇 Taehyung 🥇 Vkook 🥇Fanfiction 🥇boyxb
fₒᵣcₑd ₘₐᵣᵣᵢₐgₑ:ازدواج اجباری💍🔇, de 4xiuyclytj
21 capítulos Em andamento
بخشی از فیک: پدر جیمین:الفات از خارج برگشته جیمین:... پدر جیمین:هی واقعا مشتاق نیستی بعد سال ها نبودنش بری برای دیدنش جیمین:بابا من شیش سالم بود که اون رفت خارج من حتی قیافشم یادم نمیاد پدر جیمین:بلخره که اون بعد ۱۹ سال برگشته کره تو امگاشی وظیفه توئه که بری به دیدنش جیمین:اون..آلفای.. من..نیست(بخش بخش) ___________________________________________________________________________ یونگی:تو فقط برای بدنیا اوردن توله های من اینجایی پس توهم عشق و عاشقی به سرت نزنه جیمین:... ___________________________________________________________________________ پدرجیمین:اون آلفای توئه به علاوه تنها آلفای سلطنتیِ پس میتونه هرکاری که میخواد باهات بکنه پس دیگه اینجا نیا و شکایت نکن چون تو قرار نیست هیچوقت طلاق بگیری این حرف منه و اینجام حرف حرف منه ___________________________________________________________________________ ژانر:اینکه چی پیش بیاد تعداد پارت:نامعلوم وضعیت اپ:سریع اپ میکنم البته اگه حمایت بشه وگرنه شاید کم پس بستگی به ووت و کامنت هایه که میزارید البته فالو کردنتونم کم بی تاثیر نیست و اینکه به حمایتتاتون شدیدن نیازه:)
Talvez você também goste
Slide 1 of 10
𝗢𝗿𝗮𝗻𝗴𝗲 ᴷᵛ ᴬᵁ cover
THE SECRET HUSBAND  cover
The fifth sense cover
Strong Hold |Vkook| cover
تُو تنها متعلّق به منی‌! | Completed S¹ cover
My Sin cover
fₒᵣcₑd ₘₐᵣᵣᵢₐgₑ:ازدواج اجباری💍🔇 cover
تُو تنها متعلّق به منی! | Ongoing S² cover
His Eyes [چشمانش] cover
نت های شبانه  cover

𝗢𝗿𝗮𝗻𝗴𝗲 ᴷᵛ ᴬᵁ

48 capítulos Em andamento

• خـلاصـه: کیم تهیونگ مجبور می‌شه مدتی به جای مادرش توی محل کارش حاضر بشه؛ اما فکرش رو هم نمی‌کنه رئیسِ مادرش همون کسیه که قراره برای اولین بار عشق رو باهاش تجربه کنه. • بـرشی از داسـتان: - مثل اینکه یادت رفته چرا اینجایی. + مگه می‌شه بدبختی‌ای که برام به وجود آوردی رو از یاد ببرم؟ زبونِ اون پسر همیشه همین‌قدر دراز بود؟ این مسئله چیزی نبود که جونگکوک به‌خاطرش خوشحال بشه. اتفاقاً برعکس، ترغیب می‌شد تا تمام توانش رو به کار بگیره و پوسته‌ی گستاخانه‌ش رو از بین ببره. هیچ‌کس حق نداشت روی حرف جئون جونگ‌کوک حرف بزنه. - تو با خواست خودت اینجایی، نارنجی. پس هر اتفاقی بیفته کسی مسئولِ بدبخت شدنت نیست. مفهومه؟ ⋄ 𝐍𝐚𝐦𝐞: Orange ⋄ 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: KookV ⋄ 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Romance, Comedy, Smut ⋄ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: Silvana