•|Psycho|•
  • Reads 1,659
  • Votes 357
  • Parts 65
  • Reads 1,659
  • Votes 357
  • Parts 65
Complete, First published Apr 17, 2020
[COMPLETED]
 
_ آرزو؟ . . . فکر کنم آرزو ندارم . . .

+مگه میشه؟

_ میدونی آرزو یعنی چیزی که رویا شو داشته باشی قرار نباشه هیچ وقت بهش برسی در غیر اینصورت میشه هدف! 

کمی با انگشت هایش بازی کرد و ادامه داد

_ سعی میکنم به چیزایی که قرار نیست به دستشون بیارم فکر نکنم.

[ Bloody Sour Cherry ]
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add •|Psycho|• to your library and receive updates
or
#585farsi
Content Guidelines
You may also like
when our eyes met[Zarry] by LiaStyles6
29 parts Ongoing
نور من اولین باری که گرمای خورشید چشمات قلبمو گرم کرد رو هرگز فراموش نمی‌کنم... تمام اون لحظه رو با جزئیات به خاطر دارم.. تنها لحظه‌ی عمرم که میخواستم تا ابدیت طول بکشه کلی راز توی چشمات هست مثل یک کتاب مرموز که دوست دارم با صدای تو برام خونده بشه کتاب مورد علاقه‌ام... تو شدی بزرگترین شهامت زندگی من. عشق ساده‌ای که قلبم به تو داشت، پیچیده ترین اتفاقی بود که مغزم باهاش رو به رو شده بود. چه پارادوکس بی‌رحمی... پستی بلندی؟ داستان‌ عشق‌های بی‌نظیری که تا الان نوشته شده همه تصدیق میکنن که عشق سخت و پر دردسر... ولی سختی کشیدن برای تو می‌ارزید. اینطور نیست؟! زمان ثابت می‌کنه همه چیز رو. گذشته، عشق مارو پیچیده تر کرد. گذشته‌ای که طناب شده بود دور گردنت. رها شدنت ازش راحت تر می‌شد اگه آخرین راه، اولین راهی نبود که انتخاب کرده بودی... انتقام.. کهربای چشمات به قرمزی می‌زد وقتی بهش فکر می‌کردی... ژانر:عاشقانه،طنز
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK by thshsam
33 parts Ongoing
couple:vkook,namjin,secret genre:Omegaverse،action,mafia یه کلمه در زبان ایگبو هست به نام«Ọkara efu» یعنی کسی ک تورو کامل میکنه، وقتی که نباشه نصفه و نیمه میشی و زندگیت بی معنیه کیم تهیونگ انیگمای قدرتمندی که بر سه کشور ژاپن ،کره و روسیه حکمرانی میکرد سر یک لج و لجبازی جونگ کوک الفای خون خالصو مارک میکنه البته شاید فقط یک لج و لج بازی ساده درمیون نبود تهیونگ قدمی به عقب برمی‌دارد، انگار که تازه هوا برایش سنگین شده. چشمان نقره‌ای‌اش روی گوشی توی دست جونگ کوک ثابت می‌ماند، پیام هنوز روی صفحه روشن است: "محل اختفاشو پیدا کردم. امشب کارشو تموم می‌کنیم." نفسش را بیرون می‌دهد، اما این‌بار نه از آرامش، بلکه از خنجری که توی قلبش فرو رفته. نگاهش را بالا می‌آورد و به کوک خیره می‌شود. "پس این بودی تو؟ شکارچی؟" جونگ کوک هیچ‌چیز نمی‌گوید. نمی‌تواند. فقط دهانش باز و بسته می‌شود، انگار که دنبال کلمه‌ای برای نجات خودش باشد. تهیونگ پوزخند می‌زند. "لعنتی... می‌دونی خنده‌دار چیه؟ یه جایی تو این بازی لعنتی، واقعا فکر کردم شاید... شاید واقعیه." صدایش آرام است، ولی توی هر کلمه‌اش یک دنیا شکسته‌شدن موج می‌زند. جونگ کوک یک قدم جلو می‌آید. "اجازه بده توضیح بدم، این اون چیزی نیست که فکر می‌کنی."
You may also like
Slide 1 of 10
Faith(3): Lost Girls cover
𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐�𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽 cover
when our eyes met[Zarry] cover
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK cover
another one cover
⚔️🔞 2 MY LITTLE ANGEL🔞⚔️ cover
Poison & Perfect cover
🚷 MY RED BALLERINA🚷 cover
جيتني مثل الشروق اللي محى عتم الليالي cover
Mad wolf | kookv cover

Faith(3): Lost Girls

22 parts Complete

«ایمان (۳): دختران گمشده» . -«یادمون بندازه که شرایط هر چه قدر هم بد شد ناامید نشیم. فقط باید بدونیم که بالاخره می‌تونیم همه چیز رو عوض کنیم...» -«که ایمان داشته باشیم همیشه همین طور نمی‌مونه، که با هم می‌تونیم بهترش کنیم!» . A Zayn Malik Fanfiction . . . ⚠️ من این داستان رو سال‌ها پیش و در ایام جوانی و جهالت، به عنوان اولین فنفیکم نوشتم. لطفاً به اشکالات بی‌شمارش نخندید. قربان شما #راز