when its all started
  • Reads 685
  • Votes 60
  • Parts 1
  • Reads 685
  • Votes 60
  • Parts 1
Complete, First published Apr 18, 2020
.
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add when its all started to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
He Was Here | nomin by HaNamoonrise
14 parts Complete
"بهت قول می‌دم تو آخرین کسی هستی که توی این دنیا فراموش می‌کنم؛ به تمام کائنات قسم می‌خورم اسم تو اولین و آخرین کلمه‌ای باشه که از دهنم خارج می‌شه و عطر تو آخرین عطری باشه که از ریه‌هام خارج می‌شه." از بغل جنو بیرون اومد و ادامه داد: "در عوض تو کاری کن که اگر چیزی رو بینمون فراموش کردم دوباره به یاد بیارم!" . . جنو خاطراتش رو مرور کرد. دقیقه‌ای بعد اون بلند شده، روان‌نویسی برداشته و خواه‌‌ نا ‌خواه شروع به نوشتن کرده بود؛ تا همه چیز رو برای مهم‌ترین فرد زندگیش یادآوری کنه. . . "جمینم، فرشته عزیزم، نگهبان مهربونم، امروز دقیقا یکسال از رفتنت میگذره. فقط میخواستم بهت بگم ایرادی نداره اگر دوباره زنگ خونه رو نزنی، دوباره توی آغوشم جمع نشی، دوباره با صدای آرومت دم گوشم نجوا نکنی، دوباره با لبخند جادوییت روزمو نسازی، ایرادی نداره اگر دوباره نتونم ببوسمت... تنها چیزی که الان مهمه اینه که سالم باشی، سردرگم نباشی، خوب غذا بخوری و به موقع بخوابی. نگهبان مهربونم، بهت قول میدم حتی یک روز رو هم برای پیدا کردنت از دست نمیدم." زمان آپ: یک‌شنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها ژانر: درام، فانتزی، انگست 🍭 این کار اولین کار از مجموعه داستان‌های کوتاه فرشته و انسانه!
TENSION🍷(vkook) by seta8603
31 parts Ongoing
تَنِش . ( از اسم فیک مشخصه ، کسانی که اعصابشو ندارن نخونن ⭕️) کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد . اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار .... ******* "میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن" دست زیر گلوم گذاشت "تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش" مسخ شدم " یعنی چی ؟!" گلومو کمی فشار داد " یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه" خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم اتاقو ترک کرد . *** روند اپ : نامنظم ⭕️ فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه. Happy end Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst Couple: vkook ،....secret ♡ Setayesh* این اولین تجربه فیک نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره‌ ولی ممنون که انتخوابش کردی
dear (عزیز کرده) by im-not-arshyabro
19 parts Ongoing
اسم:dear (عزیز کرده) درحال آپ✍🏻 ژانر:امگاورس٫امپرگ٫تاریخی٫اسمات و ..... کاپل اصلی:ویکوک کاپل فرعی:یونمین خلاصه: خاندان جئون معتقدن که امگا ها سفیدیه دنیا هستند همه ی مردم چوسان باور داشتن که هر امگایی که خون جئون ها را داشته باشه پاک ترین و زیبا ترین امگاست تا اینکه یه فردِ چینی که سفیر پادشاهیه چین بود تو بازار چشمش به امگایی زیبا روی و با ظرافت میخوره سفیر چینی اون امگای بی گناه رو به زور با خودش تا گیشا خانه میکشه و اونجا بهش تجاوز میکنه اون امگا که از خاندان جئون بود روز بعدش خودش رو با تیکه ای پارچه از سقف اتاقه گیشا خانه آویزون میکنه و خود کشی میکنه و بعد از اون تا چند صد سال بعد خاندان جئون امگایی از خون خود نداشتن و فکر میکردن که از طرف الهه ی ماه نفرین شدن و با ورود جونگکوک کوچولوی ما این نفرین شکسته شد. روز های اپ:جمعه ها این فیک خیلی گوگولی مگولی و سافت و بی دردسره و روزمرست پارت هاش هم احتمالا کم باشن 🎀ورژن کوکوی توی همین اکانت با همین اسم🎀
You may also like
Slide 1 of 10
He Was Here | nomin cover
beautiful mistake s1 cover
TENSION🍷(vkook) cover
𝐕𝐞𝐭𝐢𝐯𝐞𝐫🌱 cover
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️ cover
T.R.N.T.D"CB"(تمام شده) cover
Youngjae is MINE!࿐per Translation cover
𝐎𝐰𝐧�𝐞𝐝 𝐭𝐨 𝐎𝐛𝐞𝐲 {𝐯𝐤} cover
fox cover
dear (عزیز کرده) cover

He Was Here | nomin

14 parts Complete

"بهت قول می‌دم تو آخرین کسی هستی که توی این دنیا فراموش می‌کنم؛ به تمام کائنات قسم می‌خورم اسم تو اولین و آخرین کلمه‌ای باشه که از دهنم خارج می‌شه و عطر تو آخرین عطری باشه که از ریه‌هام خارج می‌شه." از بغل جنو بیرون اومد و ادامه داد: "در عوض تو کاری کن که اگر چیزی رو بینمون فراموش کردم دوباره به یاد بیارم!" . . جنو خاطراتش رو مرور کرد. دقیقه‌ای بعد اون بلند شده، روان‌نویسی برداشته و خواه‌‌ نا ‌خواه شروع به نوشتن کرده بود؛ تا همه چیز رو برای مهم‌ترین فرد زندگیش یادآوری کنه. . . "جمینم، فرشته عزیزم، نگهبان مهربونم، امروز دقیقا یکسال از رفتنت میگذره. فقط میخواستم بهت بگم ایرادی نداره اگر دوباره زنگ خونه رو نزنی، دوباره توی آغوشم جمع نشی، دوباره با صدای آرومت دم گوشم نجوا نکنی، دوباره با لبخند جادوییت روزمو نسازی، ایرادی نداره اگر دوباره نتونم ببوسمت... تنها چیزی که الان مهمه اینه که سالم باشی، سردرگم نباشی، خوب غذا بخوری و به موقع بخوابی. نگهبان مهربونم، بهت قول میدم حتی یک روز رو هم برای پیدا کردنت از دست نمیدم." زمان آپ: یک‌شنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها ژانر: درام، فانتزی، انگست 🍭 این کار اولین کار از مجموعه داستان‌های کوتاه فرشته و انسانه!