🖤اون هری نیست لویی ، میدونی که مرد تو قدش بلندتره ، میدونی که چشماش توی تاریکی میدرخشه و میدونی که موهاش فره ، موهای فری که به خاطر وُلتاژ بالای شُک عرق کردنو به پیشونیش چسبیدن هری رفته لویی و تو نمیدونی کجا؟ هری رو بستن به تخت ، درد داره ، اسمت از زبونش نمیوفته و تو کاری از دستت بر نمیاد در اونیکی شیشه رو هم باز کن و سر بکش شاید این یکی اسمشو از سرت بندازه اسم هری رو🖤