ฯMaRsHmaLLow wiTh CoFFee

Reads 66,571
Votes 11,742
Parts 17

Reads 66,571
Votes 11,742
Parts 17

cute fanfiction gaylove harrystyles larry larrystylinson louistomlinson niallhoran shortstory zaynmalik

៛Larry Stylinson Cute MPREG Short story៛

+تو قهوه تلخِ منی!

×تو ام مارشمالوِ صورتی منی!



🚫(Smut,Mpreg)

θθθθθθθθθθθθθθθθθθθθθθ

#1_gaylove
#1_shortstory
#2_cuteAll Rights Reserved

cute fanfiction gaylove harrystyles larry larrystylinson louistomlinson niallhoran shortstory zaynmalik

Table of contents

17 parts

#24shortstory

Content Guidelines

You may also like

Forbidden chocolate(L.S)&(Z.M) by tomoisking

تلاطم روح در آرامش تاریکی و روشناییه دریای سیاه افکارش او را به آنجا کشاند. مکانی که روزی روحش را نوازش میکرد مکانی که در تن از خنده های چمنزار و از شیطنت امواج باد لذت میرد؛ و از اندک آرامش ناشی از ابر های غوطه ور شده در آسمان .. آسمانی که حالا میزبان سکوت سنگین و نگاه غم انگیز ماه به خورشید بود... دگر انجا ارامشی نداشت؛ چه باید کرد زمانی که دیگر مکانی را جز جایی که او باشد و اغوشی جز اغوش گرمش را نخواهی... و در نهایت وقت رفتن فرا میرسد... غرق شدن را پایان نپدار که شاید جهانی دیگر در انتظارت است شاید جهانی که ماه در کنار خورشیدش باشد...

_می دونم اونجایی لو اون زمزمه کرد درحالی که به سمت پسر عصبانی میرفت. _من اینجا بهت نیاز دارم.منو بچه بهت نیاز داریم

کامل شد. 💚💙 کستیل ناخواسته درگیر نقشه شوم گروهی فرشته و شکارچی سرکش شد که قصد دارن به روش خودشون، نظم سابق را به دنیا بازگردانند. دین ، سم و کلر سعی میکنن تا کستیل رو قبل از اینکه خیلی دیر بشود نجات بدهند. این داستان ۲۰۱۷ توسط دوست خوبم EVER نوشته و تمام شده. این داستان بار اول در چنل تلگرامی @AngelicMisha آپلود شده بود و حالا با اجازه ش اینجا اپلود میکنم. +Fanarts & Edits

- when ? - I don't know - maybe later ? -No, never again ------------- - didn't you say never again? - No , not gonna lose you again - but no , never again! **** -کی ؟ - نمیدونم - شاید بعدا ؟ - نه ، هیچوقت دیگه ---------- - مگه نگفتی هیچوقت دیگه ؟ - نه دیگه از دستت نمیدم - اما نه ، هیچوقت دیگه .

You put the O in disorder [L.S] by larryy_the_best

اورگاسم.... این کلمه رو میبینین و فکر می‌کنین هاته... درسته؟ اشتباست. چی میشد اگه در روز تعداد متعددی اورگاسم داشتین؟ جلوی کلاس، معلماتون، دوستاتون....... مادرتون؟ هری استایلز یه پسر 17 ساله از بریتانیاست. به تازگی تشخیص داده شده که اون بی‌قراری ناحیه تناسلی (RGS) داره و حدس بزنین کی قراره یه پروژه درمورد این اختلال برای کلاس علوم پزشکیش انجام بده؟ لویی تاملینسون 18 ساله. تصور کنین اگه هنگام امتحان جبر و معادله ناله کنین، در این‌صورت اورگاسم براتون چطور به نظر میرسه؟ By: @louuuology

🔞من همخوابه ی هیونگام شدم! 🔞 I slept with my brothers! 🔞 by zoushaeb

نباید خط قرمزها رو رد میکردی داداش کوچولو! تو که میدونستی چه بلایی سر یه قانون شکن میاد!!! دوستان قبل از هر چیزی اینو بگم که اثر ممکنه در ادامه فول اسمات همراه با جزئیات بیشتر و ریز باشه. پس کسانی که دوس ندارن پیگیری نکنن و نخونن که نخوان اعتراضی داشته باشن. دوست عزیزی که زیر ۱۸ سال هستی. نخون گلم. نخون فدات شم.

Departure [Z,M] Completed ■Mperg ■Short story ■Happy end Couple: Ziam (Liam top) Genre: mystery, romance, angst Description: زین مالیک دانشجوی رشته‌ی بیوشیمی بالینی، امپریال کالج لندن هست؛ یک شب چشمانش را روی صندلی‌های دانشگاه باز می‌کند. وقتی تلفن همراهش را از جیبش بیرون می‌آورد با چهارصد و خرده‌ای میسکال از طرف خانواده و دوستانش مواجه می‌شود. به تاریخ و ساعت روی صفحه نمایش گوشی نگاه می‌کند. درست چهار ماه و چهار روز و چند ساعت از آخرین باری که به یاد می‌آورد؛ گذشته است.

♡مولتی شات♡ ☆کامل شده☆ خلاصه: جیمین، امگای غالبی که بعد از ازدست دادن حافظش در به در به دنبال آلفاش میگرده تا بتونه توله درون شکمش رو زنده نگه داره. آیا موفق میشه؟ Couple: Kookmin Genre: Romance, Omegaverse،Smut, Angst, Happy End

Wrong Side Of Love (Ziam Bodyswap) Persian Translation by CallUsJoola

(کامل شده) وقتی زین و لیام جاشون عوض میشه؛ شب میخوابن و صبح تو بدن هم بیدار میشن! Credit to scottmcniceass on AO3 Translated by : Jonesy & Noola

Multi shot Couple: Vkook Gener: Omegavers, romance, angst, criminal, smut شما تا حالا امگای تاپ دیدین؟! بیاین تا بهتون نشون بدم کیم‌تهیونگ وحشی ترین زندانی زندان مرکزی سئول چطوری همه‌ی تصورات شما رو از یک امگا زیر سوال میبره!...

Forbidden chocolate(L.S)&(Z.M)

تلاطم روح در آرامش تاریکی و روشناییه دریای سیاه افکارش او را به آنجا کشاند. مکانی که روزی روحش را نوازش میکرد مکانی که در تن از خنده های چمنزار و از شیطنت امواج باد لذت میرد؛ و از اندک آرامش ناشی از ابر های غوطه ور شده در آسمان .. آسمانی که حالا میزبان سکوت سنگین و نگاه غم انگیز ماه به خورشید بود... دگر انجا ارامشی نداشت؛ چه باید کرد زمانی که دیگر مکانی را جز جایی که او باشد و اغوشی جز اغوش گرمش را نخواهی... و در نهایت وقت رفتن فرا میرسد... غرق شدن را پایان نپدار که شاید جهانی دیگر در انتظارت است شاید جهانی که ماه در کنار خورشیدش باشد...

More details