••I Hate That I Love You••
  • Reads 129,635
  • Votes 24,729
  • Parts 23
  • Reads 129,635
  • Votes 24,729
  • Parts 23
Complete, First published May 10, 2020
چانیول پسری که میخواد انتقام مرگ مادرش رو از معشوق پدرش که یه امگا هست بگیره...🌚🌫
"امگا"کلمه ای چانیول با تمام وجودش ازش متنفره...⚡🌧
ولی چه اتفاقی میوفته اگه یه روز خیلی اتفاقی رو یک امگا توی دانشگاه نشونه گذاری کنه؟...👀🌊
میتونه بی تفاوت بمونه و از اون امگا دوری کنه؟🌫🌗
یا تسلیم گرگ درونش میشه؟🌘

••ژانر:امگاورس~انگست~اسمات~رمنس~امپرگ🌕☁️

••کاپل ها:چانبک(اصلی)~کایسو~هونهان🌔☁️

پایان یافته🥢
All Rights Reserved
Sign up to add ••I Hate That I Love You•• to your library and receive updates
or
#1اکسو
Content Guidelines
You may also like
«Train No. 85» «قطار شماره ۸۵» by Sakurapink-Kiyomi
16 parts Complete
𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝘰𝘮𝘦𝘨𝘢𝘷𝘦𝘳𝘴_𝘍𝘭𝘶𝘧𝘧_𝘳𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤_𝘩𝘢𝘱𝘱𝘺 𝘦𝘯𝘥 🌈𝐜𝐡𝐚𝐧𝐛𝐚𝐞𝐤🧸🍫💕𝐇𝐮𝐧𝐡𝐚𝐧🦋☁️✨ 𝐒𝐭𝐨𝐫𝐲 𝐛𝐲:𝘚𝘢𝘬𝘶𝘳𝘢𝘱𝘪𝘯𝘬_𝘒𝘪𝘺𝘰𝘮𝘪🍒🧚 چان آلفای ۲۲ ساله و متنفر از امگاها که ارزوش یه سلبریتی خفن شدنه و به تازگی خبر پذیرش اودیشنش اومده قصد رفتن به سئول رو داره که درست توی قطار شماره ۸۵ به مقصد سئول کاملا تصادفی به بکهیون ۱۷ ساله ای بر خورد میکنه که از قضا یه امگای خاصه اما آیا این برخورد به همین جا ختم میشه یا سرنوشت جوری چیده شده که این دو بهم نزدیک بشن ؟! ..... باایجاد رابطه احساسی بین لوهان و سهون چه اتفاقی برای چان و بکهیونه ما میوفته ؟؟ آیا هر کدوم از شخصیت های ما به ارزوی قلبی خودشون میرسن ؟؟ چی در ادامه رخ میده کی میدونه ...... هاااای چریزممممممم 😻🍒💕✨ این فیک اولین فیکه منه پس لطفا اگه جاییش به مشکل برخوردید حتما بهم بگین و منو از حمایت های قشنگتون محروم نکنین منتظر کامنتا و ووت های اکلیلیتون هستم ماچ💋 💒«روز آپ جمعه ها به شرط رسیدن شرط ووت »💕
🧛🏻‍♂️a real manhwa🧛🏻‍♂️      [کامل شده] by layboom
20 parts Complete
🧛🏻‍♂️A real manhwa🧛🏻‍♂️ "یه مانهوای واقعی" نویسند: boom ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، فانتزی، سوپرنچرال، طنز، ددی کینک، هپی اندینگ،... کاپل: هونهان کامل شده همیشه فکر میکردم موجودات تخیلی یه جایی تو یه دنیای دیگه زندگی میکنن، مطمئن بودم چون دوسشون داشتم. تا اینکه یه روزی وارد خونه‌ای شدم که نباید و چیزایی فهمیدم که باعث شد تمام ذهنیتم در موردشون تغییر کنه. اون روز دوست پسر جذابم که دست بر قضا یه بابای مهربونم بود بهم تاکید کرد که برای مراقبت از بچه کوچولوش نرم خونش، چندین بار هم تاکید کرد و خیلی قاطع منو از رفتن به خونه منع کرد ولی از اون جایی که من یه دانشجوی معمولی بدشانس بودم پروژه‌ی کوفتیمو تو خونه‌اش جا گذاشته بودم. واقعا با خودم فکر میکردم قرار نیست اتفاق خاصی بیوفته، نهایتش میخواستن منو سورپرایز کنن، بخاطر همینم نمی‌خواستن برم خونه. هیچ وقت از سرم این موضوع حتی رد هم نمیشد که وقتی وارد پذیرایی شم با موجود کوچولویی روبرو شم که دندوناشو برام تیز کرده و برای خون بدبختم نقشه می‌کشه. اون واقعا تیونگ بود؟! کوچولویی که منو پاپای شماره‌ی دو صدا میزد و لپامو میبوسید؟! با گیجی سرم رو کج کردم و دقیق نگاهش کردم. چرا حس میکردم درست وسط مانهوایی ایستادم که قرار بود نقش فرعیش توسط یه نیمچه
You may also like
Slide 1 of 10
Hush ღ cover
Bewildered༢࿔ུ cover
«Train No. 85» «قطار شماره ۸۵» cover
🧛🏻‍♂️a real manhwa🧛🏻‍♂️      [کامل شده] cover
⛓ Mad Yeol ⛓[Completed] cover
🐾You look like fish biscuits 🐾 cover
DEEP down  cover
I'M NOT ALIVE ANYMORE 🥀🦄🐺 cover
¦ MY CUTE BOY ¦☆ cover
𝗪𝗵𝗶𝘁𝗲 𝗟𝗶𝗲  cover

Hush ღ

17 parts Complete

پارک چانیـول از لحظـه‌ای که به دنیا اومد قلبـش ضــربان نداشـت هیچ ایده ای نداشت که تپیـدن قلب، چه حسـی میتونه داشته باشه. تمام عمرش رو مثل یه مرده متحرک زندگی کرده بود. تـا وقتی‌که برای اولیـن‌بار با یه نقـاش شـر و شیطـون بـه‌نـام بیـون بکهیــون بـرخـورد کـردو... فـاک....... ⟨ قلبـشـ♡ بـرای اولیـن‌بـار داشـت می‌تپیـد؟! ⟩