°°°🥀[فروغی از جنس برگ های پاییزی]🥀°°° _____________________________ هیچوقت فکر نمیکرد روزی لبخند دوباره بر روی لب های سردش بنشیند. خورشید تابانی که میشناخت به یک باره از هم پاشیده و خاموش شده بود؛ اون به قعر سیاهی و بدبختی برده شده بود و هرچی تلاش برای دیدن کور سوی امیدی میکرد بیشتر داخل مرداب مرگ زندگیش کشیده میشد🥀 و آنگاه که خودش رو به آغوش مرگ سپرد ناگهان نوری عجیب به چشمان تارک گشته اش تابید و هزارتویی که داخلش سرگردان بود رو روشن کرد. 🍂ژانر: رومنس، دارک، اکشن 🍂کاپل: تومین -تانیا ✒️#Soldier ___________All Rights Reserved