COCKATIEL🐥[oneshot ]
  • LECTURAS 556
  • Votos 162
  • Partes 1
  • LECTURAS 556
  • Votos 162
  • Partes 1
Concluida, Has publicado may 16, 2020
Contenido adulto
چه اتفاقی میفته.. تو روز تعطیل و تو تایم استراحتتون با حضور یک پرنده مزاحم، اعصابتون بهم بریزه؟

مسلما کلافه می‌شید!

اما اگه اون پرنده تبدیل به انسان بشه چی؟


عنوان: #عروس_هلندی 🐥
کاپل: چانبک
ژانر: فانتزی
نویسنده: تـــدی 🐻
Todos los derechos reservados
Regístrate para añadir COCKATIEL🐥[oneshot ] a tu biblioteca y recibir actualizaciones
or
Pautas de Contenido
Quizás también te guste
فیکشن فایرلایت de Yaciw2020
36 Partes Concluida
#نور_و_آتش #firelight #پارت_اول داستان از اونجایی شروع میشه که یه کمپانی معروف به اسم اس ام خبری و تایید میکنه.. اون خبر چی بود؟؟ اینکه قراره یه گروه 12 نفره پسرونه تشکلیل بده بعد چند ماه خبر میاد که پسرایی ک انتخاب شدن واس این گروه قراره توی ی کنفرانس خبری خودشون و معرفی کنن.. این 12 نفر هنوز هم دیگه رو ندیدن و نمیدونن کی به کی هستش... روز کنفرانس خبری رسید و خبرنگارا در جایگاه خود رفتن و در باز شد و پسرا یکی یکی میومدن داخل نفر اول کریس وو از چین نفر دوم لی ییشینگ از چین نفر سوم دوکیونگسو از کره جنوبی نفر چهارم کای از کره جنوبی نفر پنجم چانیول از کره جنوبی نفر ششم شیومین از کره جنوبی نفر هفتم تائو از چین نفر هشتم لوهان از چین نفر نهم اوه سهون از کره جنوبی نفر دهم سوهو از کره جنوبی نفر یازده و دوازده ب ترتیب چن و بکهیون مدیر کمپانی هم وارد شد : سلام، من لی سومان مدیر کمپانی اس ام هستم این دوازده تا پسر یه گروه و تشکیل میدن ک اهنگ های چینی و کره ای میخونن و امیدوارم مردم عزیز هم ازشون حمایت کنن @Exo_Galaaxy
Quizás también te guste
Slide 1 of 10
Target  cover
POUR UP cover
𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 cover
فیکشن فایرلایت cover
𝘿𝙊𝙉𝙀 𝙁𝙊𝙍 𝙈𝙀 (full) cover
La mia metà [نیمه گمشده‌ی من]  cover
Dark Eyes࿐ cover
Shouldn't Be Hidden cover
vicious cover
Andamaina..زیبا cover

Target

7 Partes Continúa

کیونگسو مدتها عاشق کسی بود که جز رشته و هدف مورد علاقش به چیز های دیگه حتی فکرم نمی‌کرد چه برسه که بخواد از وجود کیونگسویی که بهش علاقه داره مطلع بشه. جونگین کسی بود که تمام هدف و رویای زندگیش بستکبال و تبدیل شدن به یک بازیکن درجه یک و حرفه ای بود. ولی یک روز با چیزی رو به رو میشه که ابدا بهش علاقه ای نداره و تازه ممکن اونو از هدفش دور تر کنه. خواسته ای که پدرش به عنوان یک الفا و وارث خانواده ازش داشت، یعنی ازدواج با امگایی که براش در نظر گرفته بودن.