اولین بار دو سال پیش بود؛ وقتی جانگ هوسوک پنجرهی اتاقش رو باز کرد تا از نسیم صبحگاهی لذت ببره و نوازش گرم خورشید رو روی پوست گندمگونش حس کنه...
•وانشات امیدِ تو
•برگرفته شده از مودبرد
•فلاف
Credit to liejm on Twitter
[آقای معلم]
[هرکسی رنگین کمون خودش رو میبینه🌈]
____
هیونجین توی مدرسه بچهی شر و شیطونی بود.
تمام سالهای مدرسه رو آتیش سوزونده بود و بلا سر معلمهاش آورده بود.
خصوصاً توی سال آخر و به آقای سئو، معلم فیزیک بیچارهاش، که سال اول تدریسش بود.
حالا بعد از پنج سال دوباره به مدرسه برگشته بود، اما این بار به عنوان یه معلم و توقع هرچیزی رو داشت، به جز اینکه با معلم قدیمیاش رو به رو بشه.
- هوانگ! خودت رو مرده فرض کن.
- دلم براتون تنگ شده بود آقای سئو!
____
کاپل: چانگجین، کوکوی
ژانر: فلاف، مدرسهای، رمنس، ازدواج اجباری، انگست
با همکاری: @tafi_kare_i_1046
شروع: ۱۴۰۳/۱/۹
پایان: ۱۴۰۳/۵/۹
(دوستان، پارتها از نظر نوشتاری چک و ادیت نشدن؛ پس اگه نوشتار اذیتتون کرد شرمندهام.)