... از یه گوشه یه روزنه نور دیدم و صدای آهنگ آشنایی میومد ... حتما کسی اون جاست . دویدم سمتش و درو باز کردم و اصلا انتظار نداشتم با اون صحنه روبرو بشم . یه باشگاه بود که از ظاهرش حدس زدم باید باشگاه بوکس باشه چون کلی طناب ، وزنه ، دستکش و رینگ اون جا بود ولی چیزی که بیش تر از همه جالب بود این بود که من اونجا تنها نبودم . یه پسر دیگه هم بود که داشت پی در پی به یکی از کیسه ها مشت میزد . انگار دلش از یچی حسابی پر بود و مطمئنم اگه هدفش به جای اون کیسه ، یه آدم بود حتما هیچی از استخوناش نمونده بود ... ... سان تاریکی رو توی زیبایی وویونگ و وویونگ زیبایی رو توی تاریکی سان پیدا کرد ...