[ ᴍᴏᴏɴ ꜱᴛ𖢄ɴᴇ ] ◂ خلاصهای از داستان : چند سال پس از انتخاب نماینده ها، هرج و مرج درون پک سیلورمون شدت گرفت! بر خلاف انتظارات، سیلورمون دگرگون شد! قدرت بین اقوام منتقل شد و بانو پالادی برای نجات خانوادش جون خودش رو فدا کرد پک سیلورمون رسماً نمایندهی خود رو دور انداختند و سلطنت جدیدی رو شروع کردند. همزمان با این اتفاقات، با ظهور قدرت پکِ بلادی مون، سیلورمون به رهبری آلفای جدیدش، به بلادی مون حمله کرد. با این که قدرتِ ماه در اون زمان متعلق به پک بلادی مون بود اما پک بلادی مون نتوانست در مقابل قدرت جدید مقاومت کنه و در نهایت ویران شد. هزاران نفر کشته شدند و خانه های زیادی در آتش سوختند. افراد زیادی به اسارت گرفته شدند و امگاها به جایگاه سابقشون برگشتند. در این بین عدهی کمی موفق به فرار و نجات خود شدند که در جنگل سیاه پناه گرفتند. اما بقیه... مشابه اسمش، پک بلادی مون غرق در خون شد و سالهای خونینی رو به جا گذاشت که از خاطر هیچ کس پاک نشد. قسمتی از داستان: 🐺 میرسه روزی که نتونم نگاهت کنم چشمامو میبندم یا با سیاهی میپوشونمش تا چیزی ازت نبینم چون میخوام خاطرهای که داریم رو حفظ کنم حتی نفهمیدی از هم پاشیدم نبودی که دستمو بگیری یا تیکههای از هم پاشیدهمو جمع کنی پس دیگه نباش نمیذارم که ب
22 parts