🧚‍♂️ Sleeping Beauty 🧚‍♂️ Completed
  • LẦN ĐỌC 134,585
  • Lượt bình chọn 38,554
  • Các Phần 102
  • LẦN ĐỌC 134,585
  • Lượt bình chọn 38,554
  • Các Phần 102
Hoàn tất, Đăng lần đầu thg 5 28, 2020
📘 عنوان: #زیبای_خفته 🧚🏻‍♂
👨‍❤️‍👨️ کاپل ها: کایهون/چانبک
🔍 ژانر: ر‌‌ُمنس، فانتزی، فلاف، خوناشامی، اسمات

✍🏼 خلاصه:
 کایهون ⬇️

همه با شنیدن اولین جیغ ها و تقلاهای یک نوزاد لبخند خوشحالی به لب هاشون میارن و با شوق بهش خیره میشن اما اوضاع برای اون نوزاد بیچاره! پسر پادشاهی که ملکش از قبل با مردی دیگه توی رابطه بود، اینطور نبود! 
هیچکس به نوزاد نیازمند توجهی نکرد و هیچکس تولدش رو تبریک نگفت..
اون نحس بود و این نحسی قرار بود برای تولدش، جادوگری رو بهش هدیه بده که اون رو از مادرش دزدیده بود...!

چانبک ⬇️

نفرین شده ها اغلب چه شکلی بودند؟
در قدم اول هیچکس فکر نمی‌کرد که نفرین یک جادوگر بزرگ بتونه یک جادوگر دیگه رو به پست ترین موجود هستی، یعنی خوناشام ها، تبدیل کنه!
بکهیون با چشمهای خودش نابود شدن زمین رو دیده بود.. و زمین جهنم شدش میخواست با وارد کردن انسانی به نام چانیول به زندگیش، خودش رو نشون بده و بهش لبخنده بزنه!
Bảo Lưu Mọi Quyền
Bảng mục lục
Sign up to add 🧚‍♂️ Sleeping Beauty 🧚‍♂️ Completed to your library and receive updates
Hoặc
#36exo
Nội dung hướng dẫn
Bạn cũng có thể thích
I'm not  virgin ⛓️⚖️  bởi setareh100
57 Phần Đang tiếp diễn
I'm not virgin ⛓️⚖️من باکره نیستم کاپل: کایهون، چانبک، شیچول، کریسهو ژانر: امگاورس، انگست، درام، اسمات خلاصه: از وقتی به سنی رسید که تونست تفاوت آلفا و امگا رو بفهمه، تو سرش کوبیدن که یه امگا حق نداره با کس دیگه ای به جز الفاش باشه. از ماهیت جنسیش متنفر بود... از جامعه ای که توش به دنیا اومده و بزرگ شده بود متنفر بود! چرا یه امگا باید به خودش سختی میداد و دوران هیت رو تو تنهایی کامل میگذروند؟! فقط به خاطر اینکه باکره بمونه و آلفاش اولینش باشه؟! دنیا براش، وقتی که تو اولین هیتش در اتاقو به روش قفل کردن و نذاشتن بیرون بره تموم شد. بیرون نرفتن به چه جرمی؟! به خاطر اینکه ممکن بود با الفای دیگه ای بخوابه و بعدا با جفت گیری الفای خودش ابروش بره؟! به درک... سهون هیچ وقت همچین چیزی رو نمیخواست! هیچ وقت درک این فلسفه مسخره رو که باید هیتش تو سختی و عذاب بگذرونه نفهمید... بدنش برای خودش بود، جسمش برای خودش بود... پس قانون رو زیر پا گذاشت... با اولین الفایی که دلش خواست رابطه برقرار کرد و خودشو از صفت باکره بودن نجات داد. مهم نبود که خانواده اش یا جفت اینده اش چه فکری میکنن! حتی براش مهم نبود که جفت اینده اش قبولش کنه یا نه... اون الفاهای از خودراضی با هرکی که میخواستن میخوابیدن اما موقع جفت گیری یه امگا دست نخورده و باکره میخوا
❥Black‌LotusNovel  bởi Yejaydor
51 Phần Đang tiếp diễn
❥❥ ❥❥❥Black Lotus Novel's Title: 霸总前夫说我是黑莲花 Genre: Drama, Smut, BL Translator: Yejaydor 246 Chapters + 19 Extras ( Completed ) ترجمه انگلیسی هنوز کامل نیس 'رمان لوتوس سیاه' **خلاصه** ون نیان نان در این سه سالی که با گو یانشنگ ازدواج کرده بود، این جمله رو بارها شنیده بود «دیگه طاقت ریاکاریت رو ندارم!» از زمان عروسیشون، لحظه‌ای که گو یان‌شنگ درست جلوی چشم‌ همه شراب روی سرش خالی کرد، فهمید که نمی‌تونه چیزی بیشتری ازش بخواد. «توافق نامه طلاق رو امضا کن گمشو!» با این حال، تنها چند ماه بعد از طلاقشون، گو یان‌شنگ، همراه با چند تا بادیگارد، به زور وارد اتاقش شد. «نیان نان، تو فوق‌العاده‌ایی! بهتره وقت تلف نکنیم و باهام برگردی خونه، باشه؟» «رئیس گو، یادت رفته که ما قبلاً طلاق گرفتیم؟» «در این صورت می‌تونیم دوباره ازدواج کنیم! اما این دفعه، من کسی هستم که دنبالته.» گو یان‌شنگ، تو زندگی خوبی داری و به چیزی که می‌خواستی رسیدی، اما احساسات من رو هم در نظر گرفتی؟ چه اتفاقی براشون می افته؟ می تونن رابطه خودشون از نو شروع کنن؟ یا همه چیز تموم میشه؟ ─────────────
"Metanoia" [Complete] bởi RayPer_Fic
46 Phần Hoàn tất
•¬‌کاپل: کایسو | چانبک •¬‌ژانر: گرگینه ای | ماوراطبیعی | انگست | اسمات •¬‌خلاصه: همه چیز جمع شده بود توی یه رستوران قدیمی که مشتریای ثابت خودش رو داشت و بیشتر اوقات خلوت بود. یه رستوران که به وسیله افراد عجیبی گردونده میشد که فقط به ظاهر میتونستن کنار هم دووم بیارن، چون باطنا هیچکدوم از رازهایی که تو سینه هاشون پنهان کرده بودن حرفی نمیزدن. شرایط برای آشپز و گارسونی که حتی از شنیدن بوی همدیگه نفرت داشتن و با وجود رئیسشون که از قضا یه آلفا بود به سختی کنار هم دووم می آوردن، وحشتناک تر بود. بکهیون سال ها بود که به زندگی بی دردسر انسان ها عادت کرده بود، اما هرگز به بتای رستوران محبوب و ساکتش که حالا تبدیل به جاذب دردسر شده بود عادت نداشت. اول که یک گرگ گند اخلاق عصبی رو به رستورانش کشوند، و حالا هم داشت جون میکند تا از یک خطر بزرگ بغل گوشش جون سالم به در ببره. کی فکرشو میکرد توی رستورانش یه حابل خفته داشته باشه؟! ═ ∘♡༉∘ ═ #Respina🍁
paradox  bởi aapollo31
20 Phần Đang tiếp diễn
" می گویند زئوس بارها به هرا خیانت کرده. بارها از المپ به زمین رفته ، زنان فانی را برگذیده و فرزندان نیمه خدای بسیاری داشته. گاهی فکر می کردم تو از فرزندان زئوسی، همانقدر قدرتمند و مطلق. آفرودیته هم به همسرش وفادار نبوده. می گویند مردان زیادی در آرزوی تجربه کردن شبی با ایزدبانوی زیبایی بوده اند. بعضی وقت ها هم فکر می کردم فرزند آفرودیته ای، به همان اندازه زیبا و رویایی. شاید هم از نوادگان هادس هستی، خدای دنیای مردگان. تو با لبخندت مرده و زنده را مسخ می کنی. ولی همه اینها خیالی بیش نیستند. در واقع، تو خود آپولو هستی عزیزترینم. انگشتان ظریف و کشیده ات که روی سیم های ویولن می رقصند در میان غبار ناشی از کلیفون برخاسته از آرشه، تماما تجسم الهه ی موسیقی و رقص اند. موهای بلند و سفیدت که به تارهای آرشه می مانند چهره ی بی شباهت به خورشیدت را رویایی تر از قبل می کنند. تو یک الهه ی المپ نشینی که هلیوس، ایزد خورشید به گیسوانت حسادت کرده و در تقدیرت، تبعید به زمین را نوشته. هلیوس نادانسته از ستاره ای بی ارزش در آسمان محافظت می کند بی خبر از آنکه خورشید واقعی بر روی زمین می رقصد و می نوازد. _پارک چانیول _
☁︎𝑴𝒚 𝑾𝒉𝒊𝒕𝒆 𝑾𝒐𝒍𝒇☁︎ | 𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆 | bởi TheLaughterFake
24 Phần Hoàn tất
نام فیک :my white wolf کاپل : چانبک ژانر : امگاورس ، ددی کینگ ، رمنس ، اسمات ، فلاف خلاصه :بکهیون از اطاعت کردن خوشش نمیاد مخصوصا از زمانی که فهمید یه بتاعه سادس ، اما همه چیز با یک آرزو عوض میشه آرزویی که قرار بود در حد یه گلایه از کارما باشه ولی... پارک چانیول آلفایی که ساعت های خودشو با کار کردن میگذرونه ، چی میشه اگه یه تار موی سفید اونو از دنیایی که یقین داشته میتونه تنهایی از پسش بربیاد بیرون بیاره؟ « من... من یه جفت می خوام ، یه امگای زیبا و مطیع ، دلم ... یه خانواده می خواد » « بدن الفا به ارومی روش خزید و برای صدمین بار بی توجه به ناله های بتا توی بغلش زمزمه کرد . "دوباره بگو..." با صدای خش داری گفت و به پلک های خیس و گونه های سرخ بکهیون زل زد ... بتا به سختی پاهاشو بالا نگه داشت و نفس لرزونشو با ناله ی کشیده ای بیرون داد . "د...ددی!" فاک ...فقط همون کلمه کافی بود تا الفا دوباره بخواد اون توله گرگ هورنیو خیسو به فاک بده ... "فاک بیبی ... همینه ... همیشه اینطوری ددیو صدا کن ... " به نرمی لاله ی گوش بتا رو لیسید و ضربه ی محکمی به پروستاتش زد . "چطور خودمو نگه داشتم تا به فاکت ندم بیون ... " "ددی...اههه" .
Bạn cũng có thể thích
Slide 1 of 10
I'm not  virgin ⛓️⚖️  cover
breath🌙 cover
𝚂𝚎𝚌𝚛𝚎𝚝 𝚕𝚒𝚏��𝚎 cover
🎪 Baek the best 🌍 cover
❥Black‌LotusNovel  cover
my bunny🐰 cover
"Metanoia" [Complete] cover
⌊ 🪞 🅹🅴🆁🅺&ⒿⓄⓄ��ⓁⓎ 🪞 ⌉ cover
paradox  cover
☁︎𝑴𝒚 𝑾𝒉𝒊𝒕𝒆 𝑾𝒐𝒍𝒇☁︎ | 𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆 | cover

I'm not virgin ⛓️⚖️

57 Phần Đang tiếp diễn

I'm not virgin ⛓️⚖️من باکره نیستم کاپل: کایهون، چانبک، شیچول، کریسهو ژانر: امگاورس، انگست، درام، اسمات خلاصه: از وقتی به سنی رسید که تونست تفاوت آلفا و امگا رو بفهمه، تو سرش کوبیدن که یه امگا حق نداره با کس دیگه ای به جز الفاش باشه. از ماهیت جنسیش متنفر بود... از جامعه ای که توش به دنیا اومده و بزرگ شده بود متنفر بود! چرا یه امگا باید به خودش سختی میداد و دوران هیت رو تو تنهایی کامل میگذروند؟! فقط به خاطر اینکه باکره بمونه و آلفاش اولینش باشه؟! دنیا براش، وقتی که تو اولین هیتش در اتاقو به روش قفل کردن و نذاشتن بیرون بره تموم شد. بیرون نرفتن به چه جرمی؟! به خاطر اینکه ممکن بود با الفای دیگه ای بخوابه و بعدا با جفت گیری الفای خودش ابروش بره؟! به درک... سهون هیچ وقت همچین چیزی رو نمیخواست! هیچ وقت درک این فلسفه مسخره رو که باید هیتش تو سختی و عذاب بگذرونه نفهمید... بدنش برای خودش بود، جسمش برای خودش بود... پس قانون رو زیر پا گذاشت... با اولین الفایی که دلش خواست رابطه برقرار کرد و خودشو از صفت باکره بودن نجات داد. مهم نبود که خانواده اش یا جفت اینده اش چه فکری میکنن! حتی براش مهم نبود که جفت اینده اش قبولش کنه یا نه... اون الفاهای از خودراضی با هرکی که میخواستن میخوابیدن اما موقع جفت گیری یه امگا دست نخورده و باکره میخوا