𝑺𝒖𝒏𝒌𝒆𝒏 𝑭𝒊𝒓𝒆
  • Reads 22,899
  • Votes 3,263
  • Parts 41
  • Reads 22,899
  • Votes 3,263
  • Parts 41
Complete, First published Jun 10, 2020
¬کامل شده¬

{آتش‌ غرق شده} 

ژانر: جادویی، ماورالطبیعه، رمنس

شخصیت های اصلی: تهیونگ، شوهوا


با ظاهر شدن توارلا، دنیای خدایان و الهه ها همه چیز فرق کرد. 
اون دختر فهمید که تمام این سال ها تاج و تخت منتظر اون بوده... 
شوهوا، آتش غرق شده ای که مجبور میشه با خدای اقیانوس و آب ها، تهیونگ، وارد یه جنگ بشه! 
و فقط یک نفر شایستگی انتخاب شدن به عنوان وارث اصلی، و تسلط به همه ی قلمرو ها رو داره. 
اون کیه؟ 
شاید شانس شوهوا بیشتر می‌شد اگه اون پیداش نمیشد و تهیونگ اون طلسم رو روش نمیخوند... 
 

 تیکه ای از فیک:
-من نمی‌دانستم که قرار است خیس شوم، میان قطره های آب وجودت و نمی‌دانستم که من قرار است آتشی شوم که نمی‌توانم در کنارت شعله ور بشوم.
و من و تو هردو شدیم سرفصل اقیانوسی که آتش را در خود میبلعد...








این فیک متعلق به چنل SHOT_SMT@ است
All Rights Reserved
Sign up to add 𝑺𝒖𝒏𝒌𝒆𝒏 𝑭𝒊𝒓𝒆 to your library and receive updates
or
#58witch
Content Guidelines
You may also like
ɢʀᴇʏ ᴄᴇʟʟs  by rosali_na
21 parts Ongoing
خلاصه: اینجا دنیایی ورای تصورته، دنیای هیولا ها...انسان هایی که تو خیابون کنارت راه میرن و تو نمیدونی که چه کارهایی ازشون بر میاد،سرنوشت هایی عجیب،عشق،انتقام،درد،رنج و نفرت، همه و همه رو توی وجود این هیولا ها میشه پیدا کرد...هیولاهایی سرشار از سلول های خاکستری... نام فن فیک: سلول های خاکستری ژانر:معمایی، عاشقانه، لیتل اسمات، انگست، مافیایی، جنایی قسمتی از فیک : شعله های آتش زبانه میکشید و همه چیز جلوی چشمانم میسوخت،قطرات اشک درحالی که روی گونه هام سر میخوردند رد سوزشی به جا میذاشتند،شعله ها انقدر نزدیک بود که انگار از داخل مردمک های چشمم گداخته میشد،همه ی چیز هایی که میشناختم جلوی چشمانم درحال خاکستر شدن بود،یک آن ،یک لحظه گرما از بین رفت و سرمای شدیدی حجوم آورد،لباس هام خیس و بدنم میلرزید،بارون میبارید و باد سردی میوزید، سرم رو بالا اوردم و دستی رو دیدم که به سمتم دراز شده،به آرومی دستم رو سمتش دراز کردم و گرفتمش،گرم بود. یکبار دیگه سرما از بین رفت و گرما حجوم آورد، ساختمون و درختان اطرافم درحال سوختن بودن،فکر کردم دوباره خونمونه، اما اینجا برای من اشنا نیست... _جونگکوک..کوک... با شوک سرمو برگردوندمو دیدمش که روبه‌روم وایستاده،با لبخند و چشمای اشکی بهم خیره شده بود،دستشو بالا آورد نوازش وا
 تناسخ | Jungkook by https_celara
40 parts Ongoing
🔞این فیکشن به افراد زیر سن قانونی پیشنهاد نمیشود🔞 از نظر من تناسخ فقط این نیست که تو بمیری و به عنوان فرد جدیدی متولد بشی . همین که‌ هویت قبلی تو نابود بشه و به عنوان فرد دیگه ای شروع به زندگی کنی نشونه ای از تناسخ بدون مرگه . هویت و‌ روح تو مردن اما جسم و افکار بهم ریختت باقی موندن . بعضی افراد به این مسئله اهمیت نمیدن و زندگیشونو به عنوان آدمی جدید ادامه میدن و تعدادی دیگه هم دنبال نابودیه ، نابودگرهای هویتشون هستن. هاروکو میساکی دختری نوجوان ، حاضرجواب ، سرکش ، پررو و در عین حال بی پناه هاروکو ای که از همه جا طرد شده و کسی جز خودش رو نداره . جئون جونگکوکی که به زندگیش درون دوربین و صداش بهای زیادی میده جونگکوکی که آیدوله و برای هوادارانش آهنگ میخونه و موفقیت های چشم گیری داشته . چطور امکان داره این دو مقابل هم قرار بگیرن ؟ چطور میخوان تو گذشته‌ی هم اثری به جا بزارن ؟ ________________ قسمتی از فیک : - کمپانیت سکسو قدقن کرده اما تو الان داری بهش فکر میکنی ! + از کجا میدونی به چی فکر میکنم - میتونم احساسات بقیه رو از تو چشم هاشون بخونم میدونی که من خیلی باهوشم + خب از چشم هام بخونو بگو میخوام با کی سکس داشته باشم ؟ __________________ نویسنده : نارا ، راشل کاپل : استریت ژانر : دارک ، درام ، رمنس ، انگست ، اسمات
TENSION🍷(vkook) by seta8603
31 parts Ongoing
تَنِش . ( از اسم فیک مشخصه ، کسانی که اعصابشو ندارن نخونن ⭕️) کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد . اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار .... ******* "میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن" دست زیر گلوم گذاشت "تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش" مسخ شدم " یعنی چی ؟!" گلومو کمی فشار داد " یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه" خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم اتاقو ترک کرد . *** روند اپ : نامنظم ⭕️ فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه. Happy end Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst Couple: vkook ،....secret ♡ Setayesh* این اولین تجربه فیک نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره‌ ولی ممنون که انتخوابش کردی
You may also like
Slide 1 of 10
Your eyes tell || VK || Completed cover
𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥 𝐏𝐚𝐢𝐧𝐭𝐞𝐫 | 𝐊𝐓𝐇 [Completed]  cover
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️ cover
Hɪʀᴇᴀᴛʜ cover
ɢʀᴇʏ ᴄᴇʟʟs  cover
 تناسخ | Jungkook cover
پرسه در نیمه شب cover
fox cover
TENSION🍷(vkook) cover
𝐓𝐡𝐞 𝐇𝐨𝐥𝐲 𝐓𝐡𝐫𝐨𝐧𝐞 |𝐒2| [𝖢𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗍𝖾𝖽] cover

Your eyes tell || VK || Completed

52 parts Complete

+ تمومش کن جونگکوک! دیگه تحمل این رفتارهای بچگانه ات رو ندارم! _ من نیاز ندارم که از زبونت بشنوم دوستم داری.. چشمات تهیونگ.. چشمات میگن! خلاصه : جونگکوک، پسر 19ساله ای که سال اخر دبیرستانه و عاشق نقاشی عه. روحیه حساس و شکننده ای داره!! از نظر خودش خدای بدشانسیه. طی اتفاقاتی، خانواده اش اون رو طرد میکنن . اما چی میشه اگر اون با یه مرد سرد "همخونه" بشه ؟؟!!! ولی یک‌ چیزی بگم یادتون بمونه : ‏"گاهی‌ وقتا بدشانسی‌ هامونم از سَر خوش‌ شانسی‌ هست"؛ این رو بعدا متوجه‌اش می‌شیم.🙂 Name: Your eyes tell Main couple : Vkook Side couples : Namjin and (Secret) Genre: Fluff, romance, Smut🔞,slice of life, Dram, tragedy, "happy end" Wr: Nellin&Melli ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ Highest rankings: #1 ویکوک #3 تهکوک #1 تهیونگ #3 fanfiction #1 btsfanfic #1 tae تاریخ شروع: 1400/12/07 تاریخ پایان: 1402/02/29