خلاصه: عشق را با رویای با تو بودن ساختم. تو همان شخص بودی که وقتی نگاهم میکرد، احساس میکردم زیباترین دختر دنیا هستم. ☄ وعده داده بودی این عشق پایان خوشی داشته باشد. اما چرا حال، دستانم این گونه رها شده یخ زدهاند؟! قولهای گرم گذشته چگونه میتوانند قلب یخ زدهام را گرم کنند؟ تکه های شکسته ی قلبم، همچون گلبرگهای شاپرک در هوا متلاشی شده اند. 🌩 آرامش من، امید من و تمام آرزوهای مرده من... برای آخرین دفعه از تو جوابی برای سوالم میخواهم که، تو چگونه میتوانی بدون من زندگی کنی؟ همهی مردم این شهر خبر دیوانگیام را جار میزنند. به جرم امید به برگشت تو، در بیم زندان قضاوت حبس شدهام. برگرد امید مرده ی من... برگرد و باز برایم آوازی بخوان، تا بعد از این همه دیوانگی؛ یک شب آرام در آغوشت به خواب بروم.☔🎵 نام رمان: برایم بخوان تا بخوابم♡° کراکترها: رزی، جونگکوک، لیسا، جیمین، جین، جیسو🍒 ژانر: رمنس، روانشناسی، انگست، مدرسهای