جونگ کوک لب پایینشو اسیر دندوناش کردو با استرس به ساعت خیره شد ... یه ساعت ازوقتی که با شاهد قرار گذاشته بود می گذشت...با صدای بلند باز شدن در به طرفش برگشت و سوبین و تو چارچوب در دید...سوبین نفس عمیقی کشید و بریده بریده گفت= جسد شاهد ...جسدش کنار اب پیداشده...
1 part