27 parts Ongoing [ خونی در رگ هایم، گرمایی در دستانم؛ شکوفه ای در مردابِ قلبم، نفسی برای تنِ بی نفس ام؛ میروی و، کمی دلتنگ من باش...]
_______________________________
معجزه بهاى سنگينى ندارد!
كه به نرخ عجيب ترين آنها، باور باالترى را ارائه دهى؛
معجزه عصايى نميخواهد كه بر دل رودى فرو رود، تا تو در شكافتگى آن شيار عريض، خداى را ببينى و باور كنى!
شق القمر نميخواهد، تا در شگفتى كائنات، خداى را بهتر باور كنى؛
حتى در زنده كردن مردگان يا در گلستانى ز جنس آتش نشستن نيز وجود خداى را، براى اثبات آنچه كه حق اوست برترى ندارد بر معجزه اى كه در همين نزديكيست.
معجزه در خود توست و در شگفتى هاى وجود تو بدون هيچ دخل و خرجى!
تو بزرگترين معجزه اين روزهاى اين عالمی.
برای من، معجزه خودِ تویی زینی من، من خدای خود رو در درخششِ خورشیدِ چشمانت دیدم...