وقتی دیدمش همه چی عوض شد...
بوی شکوفه های هلو میداد...
پر ستاره...
اون متفاوت بود...
از همون روز ملکم رو پیدا کردم...
***آپ: تمام شده-
نویسنده ها: گروه *author forever*
طراح کاور:@Tarakohzady
با بغض گفتم:
+تو ازم معذرت خواستی....التماسم کردی که بمونم
حالا میگی برم؟
درحالی که مست بود با چشمای خمار و پر اشکش بهش خیره شد:
_من اون آدمی نیستم که تو ذهنت ساختی کوکی...من آدم خوبی نیستم
+چرا نمیزاری کنارت باشم؟
_من آدم وحشتناکی ام کوک...آدما هرچقدر بهم نزدیکتر که میشن بیشتر متنفر میشن
دستشو روی گونه های پسرک مقابلش گذاشت:
_شاید همه دنیا از من متنفر باشن اما...تنها کسی که نظرش برام مهمه تویی
اشکای کوک بی اختیار سرازیر شد:
_نمیخوام از من متنفر باشی
بدون هیچ اراده ای بغلش کرد و بوی تلخ جیمین رو به مشامش رسوند:
+نیستم...من ازت متنفر نیستم...م..من هنوز نبخشیدمت،باید ..باید پیشت بمونم تا کاری کنی ببخشمت...من کسی رو به جز تو ندارم...هیچ کسی رو ندارم:)
ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ✨
ᴍᴀꜰɪᴀ✨
ᴀɴᴄᴇꜱᴛᴏʀꜱ✨
ꜱᴍᴜᴛ✨
Capel:jikook,kookmin_namjin
تعداد پارت:نامعلوم(ادامه دارد)