باز انگشتانم یخ میزند..! و چشمانم گر میگیرند..! و عرق سردی روی پیشانی و تمام تنم مینشیند..! وقتی که تو از من دور میشوی و از من فرار میکنی..! انگار در اوج زمستان آتش به وجودم زبانه میکشد من این دوری را نمیخواهم فرار نکن..!Todos los derechos reservados