3 Shots [Completed] ✅ "خب اون فرد ناشناس گفته بود بعد از حل معما ببوسش... همین.. نگفت که اون کیه یا چطور اینکارو انجام بدم!" بین احتمالات و بررسیهای مغز گیجش بود که یکدفعه یقهی لباسش توسط جینیونگی که تا چند لحظهی پیش به قدری مریض بود که نمیتونست آب دماغش رو بالا بکشه، گرفته شد. با اخم و جدیت بالایی به چشمهاش خیره شده بود و هیچ کلمهای نمیتونست خشم اون لحظش رو توصیف کنه. "کسیو بوسیدی؟ کی همچین غلطی کردی؟ باید میزاشتم تبدیل به یه ماهی بشی تا اون لبای لعنت شدتت هیچ لبی رو لمس نکنه تو به چه جرئتی کسیو بوسیدی؟" "جینیونگا! من کسیو نبوسیدم.. باور کن.. من همیشه کنار تو بودم.. اصلا وقت نداشتم کسیو ببوسم.. فقط-" مکث بین جملاتش بدجور روی اعصاب نداشتهی جینیونگ خدشه وارد میکرد جوری که باعث میشد کنترلش رو از دست بده و تکونی بهش بده و دوباره اون پسر خطاکار و گیج رو متوجه خودش و عصبانیت بی حد و مرزش بکنه. "فقط چی؟؟" "وقتی داشتم بهت نفس مصنوعی میدادم پنج بار لبامو روی لبات گذاشتم!" Gener: Comedy, Romance, Fantasy, Fluff 🍭 Author: #Stylish Telegram: @JJTweet