bittersweet / JJP
  • Reads 14,573
  • Votes 3,447
  • Parts 31
  • Reads 14,573
  • Votes 3,447
  • Parts 31
Complete, First published Jul 28, 2020
مجری: اینم یه سوال هیجان انگیز. بهمون یه داستان دیوونه کننده از گذشته ات بگو که فن هات ازش خبر ندارن 

دِف: من از یه مراسم ازدواج فرار کردم !

مجری ( خندیدن): واقعا؟؟ عروسی کی بود؟؟؟

دِف (نیشخند): خودم 


داستانی که دِف خواننده و بازیگر مشهور راز بزرگش رو برای دنیا اشکار میکنه 

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

کاپل: جی جی ( بینیور) 
ژانر فیک: رمنس.درام.امگاورس.امپرگ.اسمات

این فیک یه فیک ترجمه ایی هستش و هر چیزی که یه فیک محشر باید داشته باشه رو داره امیدوارم یه فرصت بهش بدین چون فیک واقعا محشریه و به شخصه پیشنهادش میکنم^^
All Rights Reserved
Sign up to add bittersweet / JJP to your library and receive updates
or
#1jinyoung
Content Guidelines
You may also like
Luminary Vhope by sana_fiction
6 parts Ongoing
🌾N͏a͏m͏e͏: Luminary 🥢C͏o͏u͏p͏l͏e͏: V͏h͏o͏p͏e͏, Kookmin 🌾G͏e͏n͏r͏e͏: Historical, Romance, Smut 🥢W͏r͏i͏t͏e͏r͏: Sana Gray 🌾A Part Of Story: 《 "میبینم یه چیزایی توی چنته داری!" زمزمه کرد و نفس های داغش روی صورتش شد‌. مردمک های لرزونش رو روی اجزای صورتش چرخوند و خواست ازش فاصله بگیره اما انگشت های پسر دور دستش سفت تر شدن. "شاید توی اینم استعداد دارم..." نیشخندش رو عمیقتر کرد و برای تلافی، خودش بود که سینش رو بهش چسبوند و حالا فاصلشون چیزی جز یه نفس نبود. نگاه براقش توان هر چیزی رو میگرفت و نمیتونست روی چیزی تمرکز کنه، اون هم زمانی که فقط میتونست اون فاصله لعنتی رو با بوسه زدن به لب های سرخ و خوش حالتش پر کنه! "دیگه توی چی استعداد داری؟" کمی روش خم شد و پسر برای حفظ تعادلش، شمشیر رو روی زمین انداخت و کف دست هاش رو به سینه سفتش کشید. "نمیدونم، خودت چه فکری میکنی؟..." پوزخندی زد و با رها کردن بازوش، کمرش رو چنگ زد. "شاید از خود بی خود کردن دیگران با هر حرفی که از اون لبای خوشگلت بیرون میاد!" 》 🥢The End: ? 🌾Bts Fiction
You may also like
Slide 1 of 10
Luminary Vhope cover
ᏴᏞᎪᏟᏦ ᎠᎬᏙᏆᏞ  cover
...وانشات... cover
one day at a time cover
عشق پنهان cover
Blue Orchid  cover
𝑾𝒂𝒕𝒆𝒓 𝒂𝒏𝒅 𝑱𝒂𝒅𝒆༆ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ cover
Bathory Yixing cover
.• 𝙃𝙤𝙩𝙚𝙡 𝘾𝙖𝙡𝙞𝙛𝙤𝙧𝙣𝙞𝙖 •. cover
Prompts cover

Luminary Vhope

6 parts Ongoing

🌾N͏a͏m͏e͏: Luminary 🥢C͏o͏u͏p͏l͏e͏: V͏h͏o͏p͏e͏, Kookmin 🌾G͏e͏n͏r͏e͏: Historical, Romance, Smut 🥢W͏r͏i͏t͏e͏r͏: Sana Gray 🌾A Part Of Story: 《 "میبینم یه چیزایی توی چنته داری!" زمزمه کرد و نفس های داغش روی صورتش شد‌. مردمک های لرزونش رو روی اجزای صورتش چرخوند و خواست ازش فاصله بگیره اما انگشت های پسر دور دستش سفت تر شدن. "شاید توی اینم استعداد دارم..." نیشخندش رو عمیقتر کرد و برای تلافی، خودش بود که سینش رو بهش چسبوند و حالا فاصلشون چیزی جز یه نفس نبود. نگاه براقش توان هر چیزی رو میگرفت و نمیتونست روی چیزی تمرکز کنه، اون هم زمانی که فقط میتونست اون فاصله لعنتی رو با بوسه زدن به لب های سرخ و خوش حالتش پر کنه! "دیگه توی چی استعداد داری؟" کمی روش خم شد و پسر برای حفظ تعادلش، شمشیر رو روی زمین انداخت و کف دست هاش رو به سینه سفتش کشید. "نمیدونم، خودت چه فکری میکنی؟..." پوزخندی زد و با رها کردن بازوش، کمرش رو چنگ زد. "شاید از خود بی خود کردن دیگران با هر حرفی که از اون لبای خوشگلت بیرون میاد!" 》 🥢The End: ? 🌾Bts Fiction